اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مظفر

نویسه گردانی: MẒFR
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) دولتشاه سمرقندی او را خاقانی ثانی میداند. اما فقیر شعری از او ندیده ام که قابل این وصف باشد. اما فاضلی دانشمند بوده بسیار بی تکلف میزیسته و در نزد اهل دنیا بسیار معتبر بوده . لباس چرکین پوشیدی و در تحلیه ٔ باطن کوشیدی و معاصر ملک معزالدین کبری . روزی سلطان به مدرسه و حجره ٔ وی درآمد دید که مولانا بر روی خاک نشسته کهنه کتابی چند بر روی خاک نهاده مطالعه میکرد. سلطان گفت در این هفته هزار دینار صله ٔ شعر از من گرفتی چرا گلیمی نخریدی که بر او بنشینی . مولانا گفت این فرشی که در زیر پای شماست نهصد دینار خریده ام . بعد از جاروب کردن معلوم شد که قالی ممتازی بود. سلطان غایت بی تکلفی مولانا را دید. خادم مدرسه را فرمود که من بعد هر روز از تصفیه حجره ٔ مولانا غافل نشو امید این حال از بی اعتنایی امور دنیا باشد نه از کثافت . و این اشعار از اوست :
ای برسمن از مشک بعمدا زده خالی
مسکین دل من گشته ز حال توبه حالی
ای از برمن دور همانا خبرت نیست
کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نالی .

(آتشکده آذر ص 154).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بدرالدین مظفر. [ ب َ رُدْ دی ن ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن القاضی بعلبکی دمشقی . از مشاهیر اطبای قرن هفتم هجری بود و در فنون دیگر نیز دست د...
شرف الدین مظفر. [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن منصوربن حاجی . از خواف خراسان . از پادشاهان آل مظفر متوفای 713 هَ . ق . اتابک ...
مظفر حسین میرزا. [ م ُ ظَف ْ ف َ ح ُ س َ ] (اِخ ) از شعرای معاصر شاه صفی و فرزند سنجر میرزا که از مادر به شاه طهماسب واز پدر به شاه نعمت اﷲ ول...
شاه شرف الدین مظفر. [ ش َ رَ فُدْ دی م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) پسرمهتر امیر مبازرالدین محمد از آل مظفر است . درسال 725 هَ . ق . بدنیا آمده و در عهد...
ابوحاتم مظفر اسفزاری . [ اَ ت ِ م ُ ظَف ْ ف َ رِ اَ / اِ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) یا اسفراینی . یکی از علمای ریاضی و مَهَره ٔ فنون فلسفه . معاصر حکیم ...
مزفر. [ م ُ ف َ] (ع ص ، اِ) مُزفَّر. رجوع به مزفَّر. مُزفَّرة شود.
مزفر. [ م ُزَف ْ ف َ ] (ع اِ) دم برآوردن . مزفرة. (منتهی الارب ).مُزفَر. (اقرب الموارد). نفس برآوردن . (ناظم الاطباء). || (ص ) صاحب دم . صاحب...
مضفر. [ م ُ ض َف ْ ف َ ] (ع ص ) شعر مضفر؛ موی بربافته بر سه تاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.