 
        
            ملا
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        MLA
    
							
    
								
        ملأ. [ م َل ْءْ ] (ع  مص ) پر کردن . (تاج  المصادربیهقی ) (دهار). پر کردن . مَلاءَة. مِلاءَة. (از منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد) (از ناظم  الاطباء).  ||  توانگر و مالدار گردیدن .  ||  زکام زده  گردیدن . (از منتهی  الارب ) (از ناظم  الاطباء).  ||  یاری  دادن  و همراهی  نمودن . (ازمنتهی  الارب ) (از ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ده  ملا. [ دِه ْ م ُل ْلا ] (اِخ ) نام  یکی  از دهستانهای  بخش  هندیجان  شهرستان  خرمشهر است . این  دهستان  در جنوب  رودزهره  واقع و محصول  آن  غلات  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  زیراستاق  بخش  مرکزی  شهرستان  شاهرود. واقع در 24هزارگزی  جنوب  باختری  شاهرود دارای  1750 تن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نیم ملا. [م ُل ْ لا ] (ص  مرکب ) که  در علم  به  کمال  نرسیده  است .-  امثال  :نیم طبیب  بلای  جان  ، نیم ملا بلای  ایمان . (یادداشت  مؤلف ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نام تپه ای است بلند بین روستای خیرک از توابع دشتستان و روستای سرمشهد از توابع شهرستان کازرون که اگر کسی بر فراز آن بایستد می تواند هر دو روستا را مشاه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        (مُ لْ لا نُ قَ) (ص نسب .) کنایه از: 1 - کسی که زیاد به سنت های کهن ادبی پای بند باشد. 2 - کسی که به املای دقیق و تحت اللفظی واژه ها بیشتر توجه می کند...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چیزی را که چند دزد در نظر دارند از کسی بربایند و برای این کار حواس او را با دعوای ظاهری بین خودشان پرت میکنند و در این بین کسی دیگری که با دزدان همک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحتاللفظی واژهها بیشتر از معنای آنها ت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحتاللفظی واژهها بیشتر از معنای آنها ت...