ملا
نویسه گردانی:
MLA
ملأ. [ م َل ْءْ ] (ع مص ) پر کردن . (تاج المصادربیهقی ) (دهار). پر کردن . مَلاءَة. مِلاءَة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || توانگر و مالدار گردیدن . || زکام زده گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || یاری دادن و همراهی نمودن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کلاته ملا. [ ک َ ت ِ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخنات است که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 256 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
کلاته ملا. [ ک َ ت ِ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی از دهستان نقاب است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 194 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرا...
باغچه ٔملا. [ چ َ / چ ِ ی ِ ] (اِخ ) از آثاردوره ٔ صفوی در شهر اسپاهان است . (یادداشت مؤلف ).
قشلاق ملا. [ ق ِ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 10 هزارگزی جنوب خاوری سقز و 4 هزارگزی جنوب شوسه ٔ سقز...
به مفتی بدست کسی افتادن. مشابهات: لوطی خور یا سگ خور شدن یا علی بابا کردنِ چیزی
چاه ملا احمد. [ م ُل ْ لا اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز که در 5 هزارگزی باختر مسجد سلیمان ، کنار راه...
پومپونیوس ملا. [ پ ُ پ ُ م ِ ](اِخ ) ۞ جغرافیادان رومی در قرن اول میلادی . (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 166).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قلعه حاجی ده ملا. [ ق َ ع َ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود، واقع در 25000گزی جنوب باختری شاه...