اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

موصی

نویسه گردانی: MWṢY
موصی . (ع ص ) وصیت کننده و آنکه وصیت میکند. (از ناظم الاطباء). وصیت گذار. وصیت کننده . آنکه وصیت کرده . (یادداشت مؤلف ).وصیت کننده . و شرط است در آن کمال ، عقل ، رفع حجر و بلوغ . وصیت مجنون و سکران و آنکه خود را مجروح کند به جرح مهلک باطل است . (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سیدجعفر سجادی ). || اندرزکننده . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
موسی وار. [ سا ](ص مرکب ) مانند موسی . همچون موسی کلیم اﷲ: دست موسی وار؛ اعجاز موسی وار. (از یادداشت مؤلف ) : کمانچه آه موسی وار می زدمغنی را...
موسی وند. [ سا وَ ] (اِخ ) نام ایل کرد دلفان . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 64). نام طایفه ای از طوایف چهارگانه پیش کوه از ایلات کرد ایران ا...
هور موسی . [ رِ سا ] (اِخ ) نام مردابی به خوزستان .
در بدو تولد حضرت موسی (علیه‌السلام) مادر ایشان برای نجات فرزند از چنگال فرعون به اذن الهی او را در صندوقچه‌ای به رود نیل افکند که با معجزه از سوی خداو...
موسی چلپی . [ سا چ َ ل َ ] (اِخ ) موسی بن محمدبن القاضی محمود رومی . معروف به قاضی زاده و موسی چلبی ،و ملقب به صلاح الدین . رجوع به موسی بن ...
قریه موسی . [ ق َرْ ی ِ سا ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش شهربابک شهرستان یزد واقع در 2000 گزی باختر شهربابک و متصل به راه فرعی شهربابک ...
موسی آلان . [ سا ] (اِخ ) دهی است از دهستان نعلین بخش سردشت شهرستان مهاباد. واقع در 28/5 هزارگزی شمال سردشت با 189تن سکنه . آب آن از رودخا...
موسی کاظم . [ ی ِ / سا ی ِ ظِ ] (اِخ ) موسی الکاظم . و رجوع به موسی بن جعفر شود.
دراک موسی . [ دِ سا ] (اِخ ) نام یکی از نه دروازه ٔ شهر شیراز بوده است . (از نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ج 3 ص 114).
صحف موسی . [ ص ُ ح ُ ف ِ سا ] (اِخ ) و آن ده صحیفه بوده است . (الفهرست ابن الندیم ص 33).
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۸ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.