گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ناصر نویسه گردانی: NAṢR ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) (قاضی ...) مؤلف صبح گلشن این بیت را از او نقل کرده است ۞ :چه اعتماد کند کس به وعده ات ای گل که همچو غنچه زبان در ته ِ زبان داری .و جای دیگر از وی نشانی دیده نشد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی ناصر نجفی ناصر نجفی . [ ص ِ رِ ن َج َ ] (اِخ ) (شیخ ...) از شاعران قرن دوازدهم و معاصران لطفعلی بیک آذر است ، در نجف متولد شد و در اصفهان نشأت یافت و ... ناصر نجفی ناصر نجفی . [ ص ِ رِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن حسین نجفی . او راست «الجداول النورانیه » در استخراج آیات قرآنی . رجوع به اعیان الشیعه ج 49 ص 113 ش... ناصر نسوی ناصر نسوی . [ ص ِ رِ ن َ س َ ] (اِخ ) رجوع به ناصر لغوی شود. ناصر طبیب ناصر طبیب . [ ص ِ ](اِخ ) تیره ای از ایل طیبی از شعبه ٔ لیراوی ، از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89). ناصر کاشی ناصر کاشی . [ ص ِ رِ ] (اِخ ) ناصرالدین ، متخلص به ناصر. هدایت آرد: «از اماجد فضلا و از اعاظم شعرای متقدمین است ». او راست :دو چیز هست که جزنا... ناصر لغوی ناصر لغوی . [ ص ِ رِ ل ُ غ َ ] (اِخ ) از شاعران قرن چهارم است . وی به روایت عوفی : «از شعراء امیر محمد محمود [ غزنوی ] بود و شعر او را لطافتیست... ناصر للحق ناصر للحق . [ ص ِ رُ لِل ْ ح َق ق ] (اِخ ) (الَ ...) لقب دیگر امام الداعی الی اﷲ حسن بن علی بن حسن بن زیدبن عمربن علی بن حسین بن علی بن اب... ناصر مطرزی ناصر مطرزی . [ ص ِ رِ م ُ طَرْ رِ ] (اِخ ) ناصربن ابی المکارم عبدالسعیدبن علی ، ملقب به مطرزی و مکنی به ابوالفتح ۞ خوارزمی حنفی معتزلی . ... ناصر میرزا ناصر میرزا. [ ص ِ ] (اِخ ) وی سومین و کهترین پسر سلطان عمر شیخ گورکانست و مادرش امید نام از اهالی اندجان بود. (از حبیب السیر ج 4 ص 100). ناصر بخاری ناصر بخاری . [ ص ِ رِ ب ُ ] (اِخ ) رجوع به ناصر بخارائی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۹ ۷ ۸ ۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود