گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه واژه معنی راز و نیاز راز و نیاز.[ زُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مرکب از راز بمعنی گفتگوی پنهانی و نیاز بمعنی خواهش و تمنا : زاهد چو از نماز تو کاری نمیرودهم مستی ... راگ و رنگ راگ و رنگ . [ گ ُ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لفظ اول هندی الاصل است و دوم مشترک در هندی و فارسی و هر دو معاً در هندی کنایه از صحبت نغمه ... رتق و فتق رتق و فتق . [ رَ ق ُ ف َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بستن و گشادن . (از صراح اللغة) (از بحر الجواهر) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بند و گشاد. بند و گشای... رجس و نجس رجس و نجس . [ رِ س ُ ن َ ج ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پلید و ناپاک . (یادداشت مرحوم دهخدا). رخت و بخت رخت و بخت . [ رَ ت ُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رخت و پخت . پوشاک . کالا واثاث زندگی از پوشیدنی . و رجوع به رخت و پخت شود. رخت و پخت رخت و پخت . [ رَ ت ُ پ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رخت و بخت . پوشاک . کالای زندگی از پوشیدنی : برده از آن سوی عدم رخت و پخت مانده از این سو... رفت و آمد رفت و آمد. [ رَ ت ُ م َ ] (مص مرخم ، اِ مرکب ) تردد. (ناظم الاطباء). همان آمد و رفت است . (آنندراج ). رفتن و آمدن . ایاب و ذهاب . (فرهنگ فارسی... رنگ و روغن رنگ و روغن . [ رَ گ ُرَ / رُو غ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح نقاشی پرده ها و تابلوهایی را گویند که با رنگ آمیخته با روغن تصویر شده ... روح و روان روح و روان . [ ح ُ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جان . روح : سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست بده بشادی روح و روان حاتم طی .حافظ. روی و روای روی و روای . [ ی ُ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مرکب از روی فارسی به معنی وجه و رواء عرب به معنی منظر و دیدار. (یادداشت مؤلف ) : قرخج کو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۹۵ ۹۶ ۹۷ ۹۸ ۹۹ صفحه ۱۰۰ از ۲۱۶ ۱۰۱ ۱۰۲ ۱۰۳ ۱۰۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود