گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۵ ثانیه واژه معنی خفت و خیز خفت و خیز. [ خ ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص ) آهستگی و تأنی . تدریج . (برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء). || اضطراب . بیقراری ... خدم و حشم خدم و حشم . [ خ َ دَ م ُ ح َ ش َ ] (اِ مرکب ، اتباع ). حواشی . چاکران . اهل و عیال . خویشان . کسان . طرفداران . نوکران . خادمان . ملازمان : خدم و ... خرپ و خرپ خرپ و خرپ . [ خ ِ پ ُ خ ِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت چریدن گوسفند گیاهی را. (یادداشت بخط مؤلف ). تلفظ دیگر خرپ خرپ . رجوع به خرپ خرپ شود. خرت و پرت خرت و پرت . [ خ ِ ت ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آشغال . خرد و ریز. هنزر و پنزر. اسباب بی ارز. خاش و ماش . خارپوت . خرت و خورت خرت و خورت . [ خ ِ ت ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آشغال . خرده ریز. خرت و پرت . خرده پاش . خرج و برج خرج و برج . [ خ َ ج ُب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) دو کلمه ای است که برای بیان خرج و متعلقات آن بکار می رود، یعنی برای مجموع خرجهای لازم و... خاک و ماک خاک و ماک . [ ک ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خاک : تا بخاک اندرت نگرداندخاک و ماک از تو بر ندارد کار.رودکی . خان و مان خان و مان . [ ن ُ ] (اِ مرکب ) ۞ خان مخفف «خانه » و مان بمعنی رخت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خانه با اثاثیه ٔ خانه با اهل خانه : خدای ت... خاک و باد خاک و باد. [ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بنده . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). مطیع. فرمانبردار: فلان خاک و باد تست . || قاصد. (شرفنامه ٔ منیر... خاص و عام خاص و عام . [ خاص ْ ص ُ عام م ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) همه . همه ٔ افراد. بزرگ و کوچک . مقرب و غیر مقرب . محرم و غیر محرم . افراد عادی و غیر عا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۹۰ ۹۱ ۹۲ ۹۳ ۹۴ صفحه ۹۵ از ۲۱۴ ۹۶ ۹۷ ۹۸ ۹۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود