اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
سال و زمانه .[ ل ُ زَ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) روزگار.
سبق و رمایه . [ س َ ق ُ رِ ی َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لغةً این دو کلمه در جای خود معنی شده است ولی مراد بهر یک از این دو عقد و تعهدی اس...
دید و بازدید. [ دی دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ملاقاتهای رسمی چنانکه در اعیاد و ورود مسافر و مانند آن . معاشرت و مخالطت و آمد و شد بخانه ٔ یکد...
راتق و فاتق . [ ت ِ ق ُ ت ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) تمشیت دهنده و کارگزار و مصلحت گزار. (ناظم الاطباء). || درّا و دوزا. درنده و دوزنده . همه...
راست و درست . [ ت ُ دُ رُ ] (ترکیب عطفی ،ص مرکب ) آنکه براستی و درستی متّصف باشد. (یادداشت مؤلف ): آدم راست و درستی است . تسدید؛ راست و د...
سهل و ممتنع. [ س َل ُ م ُ ت َ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح بدیع) آن است که ربط کلام و سیاق آسان نماید، اما مانند آن هر کس نتواند گ...
شاپی و تاپی . ۞ [ شاپ ْ پی ُ تاپ ْ پ ] (ق مرکب ، از اتباع ) با عجله ، بدون دقت و مراقبت ، سرسری .
شاف و سقلمه . [ ف ُ س ُ ق ُ م َ / م ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، داروهای استعمال کردنی . رجوع به شاف و سقلمه کردن شود.
شافی و کافی . [ وَ / ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قاطع و بسنده . روشن و مبین و کفایت کننده .- جواب شافی و کافی ؛ پاسخ که قانعکننده باشد و ...
سنگ و صراحی . [ س َ گ ُ ص ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )کنایه از ناسازگار بودن و ضد بودن است : زاهد به کتابی و کتاب من و توسنگ است و صراحی ان...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.