گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه واژه معنی چیده و واچیده چیده و واچیده . [ دَ / دِ وُ دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اشیائی گران بها به تناسب در جایها نهاده . به کاخال و ظروف واوانی مرتب و منظم ... حزم و احتیاط حزم و احتیاط. [ ح َ م ُ اِ ] (ترکیب عطفی ) حزم . احتیاط. رجوع به این دو کلمه و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 122 شود. خرق و التیام خرق و التیام . [ خ َ ق ُ اِ ](ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پاره شدن و باز بهم پیوستن : حکما در خرق و التیام افلاک منکرند. (غیاث اللغات ). خلطه و آمیزش خلطه و آمیزش . [ خ ُ طُ زِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) آمیزش . (یادداشت بخط مؤلف ). خر و پف کردن خر و پف کردن . [ خ ُرْ رو پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آوازها از گلو و دهان بوقت خواب درآمدن . (یادداشت بخط مؤلف ). شرط و شرطبندی شرط و شرطبندی . [ ش َ طُ ش َ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جنگ و نبرد. (یادداشت مؤلف ). شد و آمد کردن شد و آمد کردن . [ ش ُ دُ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تردد. (زوزنی ). شنگول و منگول شنگول و منگول . [ ش َ ل ُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) این دو کلمه در تداول عامه بیشتر برای بچه های بزبز قندی استعمال می شود و گاه پدر و ماد... صلاح و مصلحت صلاح و مصلحت . [ ص َ ح ُ م َ ل َ ح َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . تدبیر کردن . رای زدن . مصلحت دانستن . راهنمائی کردن : بی صلاح و ... شال و قشوکردن شال و قشوکردن . [ وَ ق َ ش َ / ل ُ ق َ ش ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) (... اسب و استر را) با قشو و شال ، موی زاید و غبار نشسته بر روی اسب و استر را گرفت... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۴۵ ۱۴۶ ۱۴۷ ۱۴۸ ۱۴۹ صفحه ۱۵۰ از ۲۱۵ ۱۵۱ ۱۵۲ ۱۵۳ ۱۵۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود