گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه واژه معنی زک و زار زدن زک و زار زدن . [ زُ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) شکایت و ناله کردن . ژکیدن . شکایت کردن از فقر و جز آن . (ازیادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زکید... زلنگ و زولونگ زلنگ و زولونگ .[ زَ ل َ گ ُ ] (اِ صوت ) صدای زنگ . (فرهنگ رازی ص 79).اسم صوت است و نواختن آهنگ موسیقی و شروع بزن و بکوب یا صدای زنگ چار... زد و خورد کردن زد و خورد کردن . [ زَ دُ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زدن وخوردن . || جنگیدن . || کارهای تجاری مختلف کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || ... بی آب و رنگ بی آب و رنگ . [ ب ُ رَ ] (ص مرکب ) هیچ خوبی ندارد. (آنندراج ).خالی از لطافت و زیبایی و نیکویی . (ناظم الاطباء). بند و بلا شدن بند وبلا شدن . [ ب َ دُ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را از کسی (یا کسانی ) با تدبیرهای گوناگون اخذ کردن وبدست آوردن . تیغ زدن . (فرهنگ عامیانه... بینک و بین ا بینک و بین ا. [ ب َ ن َ ک َ وَ ب َنَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) میان تو و خدا. براستی . حقاً.در مورد قسم گویند. و رجوع به بینی و بین اﷲ شود. بینی و بین ا بینی و بین ا. [ ب َ وَ ب َ نَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) میان من و خدا. بین خود و بین خدا. حقاً. براستی . (یادداشت مؤلف ). بی گفت و گوی بی گفت و گوی . [ گ ُ ت ُ ] (ق مرکب ) رجوع به بی گفتگو شود. بی یاد و هوشی بی یاد و هوشی . [ دُ ] (حامص مرکب ) فراموشکاری . کم حافظه بودن . پاک و پاکیزه پاک و پاکیزه . [ ک ُ زَ / زِ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) از اتباع . پاک . بنحو پاک . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۴۷ ۱۴۸ ۱۴۹ ۱۵۰ ۱۵۱ صفحه ۱۵۲ از ۲۱۴ ۱۵۳ ۱۵۴ ۱۵۵ ۱۵۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود