گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۳۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۰ ثانیه واژه معنی بی زاغ و زوغ بی زاغ و زوغ . [ غ ُ / زاغ ْ غ ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) بی زاغ و زیغ. بی زاق و زیق . در تداول عامه بمعنی بی بچه و امثال آن . (از یادداش... بی زاق و زوق بی زاق وزوق . [ ق ُ / زاق ْ ق ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) بی زاق و زیق . بی زاغ و زوغ . بی زاغ و زیغ. بی بچه و امثال آن . رجوع به «زاق و... بیست و یکمین بیست و یکمین . [ ت ُ ی َ / ی ِ ک ُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) بیست و یکم . الحادی والعشرون . ارجاق و آباد ارجاق و آباد. [ ] (اِخ ) دو قصبه است در قبله ٔ کوه سبلان افتاده قصبه ٔ آباد را قبادبن فیروز ساخت . هوایش معتدل وسرد، آبش از کوه سبلان جار... ارمان و اروند ارمان و اروند. [ اَ ن ُ اَ وَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رنج و تعب . رنجگی . ارمان به معنی رنج و اروند تجربت . (فرهنگ اسدی ) : به ارمان و اروند م... استر و مردخای استر و مردخای . [ اِ ت ِ رُ م ُ دَ ] (اِخ ) نام یکی از کتابهای تورات . ابن الندیم در الفهرست گوید: حشوارش نام یکی از کتب تورات و مرادف مجله... اشک شور و گرم اشک شور و گرم .[ اَ ک ِ رُ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از اشک اندوه و فراق . (فرهنگ ضیاء) (هفت قلزم ) (رشیدی ). ابوسبع و سبعین ابوسبع و سبعین . [ اَ س َ عِن ْ وَ س َ ] (ع اِ مرکب ) هزارپا. گوش خَزَک . گوش خارک . پُرپایه . سَدپایه . ابواربع واربعین . سقولوفندریون ۞ . اثنان و عشرون اثنان و عشرون . [ اِ نا ن ِ وَ ع ِ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) بیست ودو. اخم و رو کردن اخم و رو کردن . [ اَ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عُبوس کردن . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۴۹ ۱۵۰ ۱۵۱ ۱۵۲ ۱۵۳ صفحه ۱۵۴ از ۲۱۴ ۱۵۵ ۱۵۶ ۱۵۷ ۱۵۸ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود