گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۴۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۳ ثانیه واژه معنی اسماء و صفات الهی اسماء و صفات الهی. {اَ صِ تِ اِ}. صفات الله. اسامی و صفات حق تعالی. در منابع کلامی اصطلاح صفات الهی رواج بیشتری دارد، این تعبیر گاه با اسماء به کار می... برهان امکان و وجوب برهان امکان و وجوب، که به نامهای برهان امکان، برهان امکان ماهوی، برهان سینوی و حتی برهان جهان شناختی نیز خوانده شده است؛ گونه ای برهان وجودی است که بر... المسالک و الممالک نام کتابی در زمینه ی جغرافیا که چند تن به این نام نوشته اند: 1- احمد جیهانی 2 - ابن خردادبه 3 - اصطخری برد و فرست همگانی حمل و نقل عمومی چینی و کاشی ازنیک تاریخ چینی کاری در ایزنیک را می توان از آثار چینی کاری که تاریخ آنها مشخص است را بوضوح دریافت . قدیمی ترین چینی های عثمانی که مناره مسجد یشیل (سبز) را... داستان فیل و کوران داستان فیل و مردان نابینا یا فیل و کوران داستانیاست تمثیلی و عارفانه، که برای روشن کردن نقص کشف حسی به آن استشهاد شدهاست. ریشه این داستان را در جنوب... معطوف و معطوف علیه این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. کژدار و مریض کردن رجوع شود به کجدار و مریز. نوشتن مریض بجای مریز اشتباه رایج است شال و کلاه کردن شال و کلاه کردن . [ ل ُ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لباس رسمی بتن کردن . || مهیای رفتن شدن . (یادداشت مؤلف ). || بمزاح لباس خوب پوشیدن . (... شارت و شورت کردن شارت و شورت کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) داد و فریاد راه انداختن . اشتلم و هارت و هورت کردن . لاف زدن . رجوع به شات و شوت کردن شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۸۶ ۱۸۷ ۱۸۸ ۱۸۹ ۱۹۰ صفحه ۱۹۱ از ۲۱۵ ۱۹۲ ۱۹۳ ۱۹۴ ۱۹۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود