هت
نویسه گردانی:
HT
هت . [ هََ ت ت ] (ع مص ) پی هم نقل کردن کلام و حدیث را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || نیکو راندن کلام را بسلامت . (منتهی الارب ). نیکو بیان کردن کلام و حدیث را. (ناظم الاطباء). نیکو راندن کلام را. (از اقرب الموارد). سخن نیکو راندن . (زوزنی ). || پاره کردن جامه . (ناظم الاطباء). جامه پاره کردن . (منتهی الارب ). پاره پاره کردن جامه . (اقرب الموارد)(تاج العروس ) (معجم متن اللغة). || دریدن عرض کسی را. (ناظم الاطباء) (تاج العروس ) (معجم متن اللغة). روی گردانیدن . (منتهی الارب ). || ریختن آب را. (از اقرب الموارد). ریختن آب و مانند آن را. (ناظم الاطباء). پی در پی ریختن آب را. (از معجم متن اللغة) (تاج العروس ). ریختن . (منتهی الارب ). هت ّالسحابة المطر؛ پی در پی بارید. پیاپی بارید. || فرود افکندن از مرتبه در اکرام . (منتهی الارب ). پایین آوردن مرتبه ٔ کسی را در اکرام . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). || پی در پی رشتن زن . (از معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). متابعت کردن زن در غزل . (منتهی الارب ). متابعت کردن زن در دوک رشتن . (ناظم الاطباء). || فروریختن برگ درخت را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). فروافتادن برگ درخت . (منتهی الارب ). || شکستن و خرد کردن چیزی را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (تاج العروس ). شکستن . (منتهی الارب ) (دهار) (زوزنی ). || بشتاب سخن گفتن . (معجم متن اللغة).
- هت همزة ؛ تلفظ کردن همزة را در کلام . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة).
- هت قوائم بعیر ؛ صدا کردن پاهای شتر. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
هت . ۞ [ هََ2ت ْ ت َ ] (هندی ، اِ) از اندازه های هند بوده که معادل یک قبضه و بیست و چهار انگشت باشد و آن یک ذرع است . و «دست » نیزنامیده...
هت هت . [ هََ هََ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان شتررا بر آب زجر کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). صوتی است که بدان شتر را به سوی ...
هت ء. [ هَِ / هََ ت ْءْ ] (ع اِ) وقت . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). هزیع. (معجم متن اللغة). وقت و هنگام . (منتهی الارب ). بخصوص هنگامی ازشب . ...
هت ء. [ هََ ت َءْ ] (ع مص ) زدن کسی را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || خوردن طعام . (اقرب الموارد). || کج وخمیده گشتن از پیری یا بیمار...
هت ء. [ هَِ ت َ ءْ ] (ع اِ) آن چیز که با وجود کثرت ، اندک نماید. (معجم متن اللغة).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
بکار برید شاهکار، تردستی، چشم بندی، شعبده، شیرین کاری، گل کاشتن، غوغا کردن و کولاک کردن.
از دور و بر سال 1877 ترسائی، در باختر زمین انگلیسی زبان و ن...
هت و مت . [ هَِت ْ ت ُ م ِت ت ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، عیناً. شبیه تام و تمام . بعینه : هت و مت فلان است ؛ یعنی شباهتی تمام ...
حت . [ ح َت ت ] (ع مص ) ربودن چیزی را. || دور کردن چیزی را. || زدن چنانکه با تازیانه . (منتهی الارب ). || صد تازیانه زدن کسی را. (آن...
حت . [ ح َت ت ] (ع ص ، اِ) نیک رو از اسب و شتر. (منتهی الارب ). اسب سبک رو. (مهذب الاسماء). اسب تیزرفتار. (آنندراج ). || شترمرغ شتابنده . (م...