اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هزم

نویسه گردانی: HZM
هزم . [ هََ ] (ع مص ) مهربانی کردن بر کسی . (منتهی الارب ). || انگشت خلانیدن در چیزی چنانکه مخاکچه پیدا آید. || زدن ِ کسی کسی را چنانکه مابین سرینش درآید و برآید ناف او. || چیزی از حق کسی بازشکستن . || بانگ کردن کمان . || چاه کندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شکستن لشکر و دشمن را. (منتهی الارب ). لشکر شکستن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شکستن لشکر. (تاج المصادر بیهقی ) (مصادراللغه ٔ زوزنی ). شکستن دشمن را. (اقرب الموارد). و رجوع به هزیمت شود. || (ص ، اِ) اسب منقاد و رام .(منتهی الارب ). || زمین نشیب هموار. (منتهی الارب ). زمین سخت . (معجم البلدان ). زمین استوار. (اقرب الموارد). || ابر تنک بی آب . (منتهی الارب ). ابر رقیق بی آب . (اقرب الموارد). || هزم الضریع؛ ریزه شکسته از گیاه شبرق . ج ، هزوم . || ج ِ هزمة. (منتهی الارب ). رجوع به هزمة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حزم الانعمین . [ ح َ م ُل ْ اَ ع َ م َ ] (اِخ ) نام جائیست که در شعر ابومنصور بروایت مراربن سعید آمده است . (معجم البلدان ).
هضوم اربعه : ما کلاً 4 مرحله هضم در بدن داریم که شامل هضمهای معدی، کبدی، عروقی و بافتی می‌شود. 1- هضم معدی : غذایی که خورده می‌شود تا می آید به ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.