یزید
نویسه گردانی:
YZYD
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) نهری است در دمشق . این نهر را از نهر بروایجی که در دامنه ٔ کوهی واقع شده در طرف ثورا جدا ساخته اند و منسوب است به یزیدبن معاویه . (از معجم البلدان ). نهری است به دمشق . (از منتهی الارب ). نهری است به دمشق منسوب به یزیدبن معاویةبن ابی سفیان سرچشمه ٔ آن و سرچشمه ٔ نهر بردی یکی است ، ولی نهر یزید از بن کوهی که میان آن و زمین دویست ذراع یا در همین حدود فاصله است جاری است و سرزمینهایی را که میاه بردی و میاه ثور بدانها نمی رسد سیراب می کند. (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از اجداد سلسله ٔ شروانشاهان است که محمود پسر او در سنه ٔ 332 شروانشاه بوده و مؤلف مروج الذهب مسعودی معاصر با ...
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابان رقاشی ، مکنی به ابوعمرو. تابعی است . (یادداشت مؤلف ). یزید از زهاد بود. هشام از ثابت بنانی روایت کند که «هیچ...
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد شیبانی ، ادیب بود و در قیروان بزرگ شد و به خدمت المعزلدین اﷲ فاطمی پرداخت . از اوست : تلقیح العقول ...
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی انیسه . رئیس یزیدیه ، فرقه ای از خوارج . (از مفاتیح ). رجوع به یزیدبن انیسة و یزیدی و یزیدیه شود.
یزید. [ ی َ ] (اِخ )ابن ابی حبیب . رجوع به یزیدبن سوید ازدی مصری شود.
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی حکیم ، مکنی به ابوخالد، تابعی است . (یادداشت مؤلف ). راوی کتاب جامع الکبیر سفیان ثوری است . (ابن الندیم ).
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی خالد لخمی . رجوع به یزیدبن عبداﷲبن خالد لخمی شود.
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی زیاد کوفی ، مکنی به ابوعبداﷲ، تابعی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به عقدالفرید ج 8 ص 82 و عیون الاخبار ج 1 ص 43 و 1...
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی سفیان قرشی اموی ، مکنی به ابوخالد، از صحابه بود چون بهترین فرد سفیانیان بود به یزیدالخیر معروف گردید. از مادر ا...
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن ابی مالک دمشقی ، مکنی به ابومالک ، محدث است و تمام بن نجیح از او روایت کند. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به سیرة عمرب...