اجازه ویرایش برای همه اعضا

رگ

نویسه گردانی: RG
رگ.("ر" با آوای زیر)، (زبان مازنی)، آماده و مسلح کردن تله را گویند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
نگاه کنید به: «متن رساله نبض» در همین لغتنامه
نام کتابی از ابوعلی سینا به فارسی. برای دیدن متن آن نگاه کنید به رساله ی نبض در همین لغتنامه.
رگ تلخی . [ رَ گ ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) تلخی که در گلاب باشد. (آنندراج ) : آن گل چو در عرق شود از آتش عتاب چین چین او رگ تلخی است...
رگ راندن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) ریشه دوانیدن . (آنندراج ) : چنان پنجه و ریشه های متین که رگ رانده در مغز گاو زمین .ظهوری (از آنندراج ).
رگ گشادن .[ رَ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) رگ زدن . (آنندراج ). فصد کردن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). رجوع به «رگ زدن » شود.
رگ نهادن . [ رَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فرمان بردن و گردن نهادن : چون بداند که مرا دولت تو کرد قبول بنهد رگ بهمه چیز که من خوا...
لعل رگ دار. [ ل َ ل ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از لعل معیب و داغدار : شود چون خواهش پیمانه نوشی چشم مستش راکند رگدار موج باده لع...
رگ کردن. جاری شدن غیر ارادی و بی موقع شیر از پستان مادران شیرده. اغلب نزدیک شدن زمان شیردهی به کودک و یا علل دیگر چون شنیدن صدای طفل و حتی فکر کردن به...
خون از رگ راندن . [ اَ رَ دَ ] (مص مرکب ) فصد کردن . خون از رگ بیرون ریختن . رگ زدن . رگ گشادن : شاکرم از عزلتی که فاقه و فقر است فارغم ...
دو سرخرگ کاروتید مشترک (به انگلیسی: Common carotid artery) راست و چپ وجود دارد. به صورت عمومی سرخرگ کاروتید مشترک راست از سرخرگ براکیوسفالیک و سرخرگ ک...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.