حاجی
نویسه گردانی:
ḤAJY
دزد
کسی که با اموال دیگران به حج میرود
کسی که مال و اموال دیگران را بالا میکشد تا بتواند به حج مشرف گردد
واژه های همانند
۲۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
حاجی بکنده . [ ب ِ ک َ دِ ] (اِخ ) (قنات ...) نام قناتی است در اطراف رشت . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران و استر آباد رابینو ص 16 شود.
حاجی بهرام . [ ب َ ] (اِخ ) از شعرای بخاراست و از اوست بیت ذیل :یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشم ترسم که نگاهی کند آگاه نباشم .(قاموس ا...
حاجی بخارا. [ ب ُ ] (اِخ ) نام تاجری که شمس الدین ایلتمش را بخرید. رجوع به حبط ج 1 ص 416 شود.
حاجی برادر. [ ب َ ] (اِخ ) از نزدیکان امیر عادل آقا. از امرای معتبر ایلکانیان . رجوع به ذیل جامع التواریخ حافظ ابرو شود.
حاجی برلاس . [ ] (اِخ ) (امیر....) از اولاد میسومنکابن قرا جار نویان است و با امیر بیان سلدوز، لشکری بسمرقند کشید و سپس در شهر کش لواء استقلا...
حاجی بکتاش . [ ب َ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگی است در 75000 گزی قیصریه در 60000 هزارگزی شهر قیر از ولایت آنقره و مزاریکی از مشاهیر اولیا موسوم به ...
حاجی ترخان . [ ت َ ] (اِخ ) یا هشترخان (اِخ ) شهری از مملکت روسیه در اروپا کرسی ناحیتی بهمین نام واقع در جزیره ای از گنگباری (مجمعالجزائری ...
حاجی سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) کاشانی از شعرای مائه ٔ دوازدهم و اوائل مائه ٔ سیزدهم هجری است . تخلص او صباحی و از مردم بیدگل ، از توابع کاش...
حاجی شهربان . [ ش َ ] (اِخ ) از امراء عصر مغول است و چنانکه از ذیل جامعالتواریخ رشیدی ، تألیف حافظ ابرو بر می آید وی در سنوات 745 و 746 - 748 ...
حاجی قزوینی . [ ق َ ] (اِخ ) شاعری از مردم قزوین و منشاء و موطن وی شهر کاشان است . بیت ذیل ازگفته های اوست :ما با تو خورده ایم می و بی تو ...