اجازه ویرایش برای همه اعضا

حاجی

نویسه گردانی: ḤAJY
دزد
کسی که با اموال دیگران به حج میرود
کسی که مال و اموال دیگران را بالا میکشد تا بتواند به حج مشرف گردد
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
حاجی خلیل .[ خ َ ] (اِخ ) نام محلی است در شمال غربی ارمینیه .
حاجی حمزه . [ ح َ زَ ] (اِخ ) قریه ای است بزرگ مرکز ناحیتی مرکب از هشت قریه در حدود ولایت قسطمونی در شمال غربی آماسیه بر ساحل رود قزل آی...
حاجی باغ . (اِخ ) نام ناحیه ای است از نواحی کولباد. رجوع به سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو شود.
حاجی بحه . [ ](اِخ ) البستی . ملقب به شمس الدین . عوفی در لباب الالباب گوید: الامام الاجل شمس الدین حاجی بحه (؟) البستی ، مذکری مذکور با ف...
حاجی بیگ . [ ب َ ] (اِخ ) برادر امیر نوروز، ازامراء معروف زمان غازان است آنگاه که امیر نوروز خواجه صدرالدین زنجانی را از وزارت عزل کرد و ج...
حاجی بیگ . [ ب َ ](اِخ ) (امیر...) پسر امیر حسن بن امیر چوپان و پسر عم شیخ حسن کوچک است . حافظ ابرو در ذیل جامعالتواریخ آرد: «دو پسر دیگر از ...
شهرستانی از توابع بندرعباس در جنوب ایران, همینطور نام قدیم شهرستان زرین دشت در نزدیکی داراب فارس
علی حاجی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن سلیمان بن احمد آل حاجی بلادی قطیفی بحرانی . مورخ و متکلم بودو در نظم سخن نیز دست داشت . و...
سنگ حاجی . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 150 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، بنشن . ش...
حاجی لک لک . [ ل َ ل َ ] (اِ مرکب ) نامی است که عوام به لک لک (لقلق ) دهند. چه غیبت او را چند ماه از سال بحج رفتن او گمان برند.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۲۴ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.