اجازه ویرایش برای همه اعضا

حاجی

نویسه گردانی: ḤAJY
دزد
کسی که با اموال دیگران به حج میرود
کسی که مال و اموال دیگران را بالا میکشد تا بتواند به حج مشرف گردد
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
حاجی طبسی . [ ی ِ طَ ب َ ] (اِخ ) شاعری از مردم طبس . او را در راه سفرهند راهزنان بکشتند و رباعی ذیل از اوست :در خوابگه جهان من شیدائی چشمی ...
حاجی غلامی . [ غ ُ ] (اِخ ) همان بورکی علیا میباشد که فرسخی میانه ٔ جنوب و مغرب خشت است . (فارس نامه ٔ ناصری ).
حاجی قادین . (اِخ ) حاجیه قادین ، دختر یکی از وزرای سلطان بایزیدخان دوم موسوم به اسکندر پاشاست و نام او مهر شاه است . وی زنی صاحب خیرات ...
حاجی حمزه . [ ح َ زَ ] (اِخ ) یکی از بزرگان زمان امیر شیخ حسن کوچک است . رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 177 و 198 و ...
حاجی سوتای . (اِخ ) پدر حاجی طغان یکی از امراء عصر مغول . رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 149 شود.
حاجی سلطان . [ س ُ ] (اِخ ) پسر ملک تیمور و از امرا و سرداران مائه ٔ هشتم . حافظ ابرو در ذیل خود بر جامعالتواریخ رشیدی گوید: ناگاه خبر رسانیدند ...
حاجی بابا. (اِخ ) شیخ ابراهیم طوسی معروف به حاجی بابا. او راست : رسالة فی اللهو که گوید آن را ازکتب معتبره گرد آورده است . این کتاب در د...
حاجی بابا. (اِخ ) (کتاب ...) در سال 1824 م . / 1239 هَ . ق . یعنی قریب بده سال پس از مراجعت آخری خود از ایران جیمز موریه ۞ کتابی به انگ...
حاجی خاتون . ۞ (اِخ ) چهارمین زن اولجایتو سلطان خواهر امیرعلی و مادر ابوسعید. او در کارهای سلطنت مداخله میکردو آنگاه که سلطنت ارپاگاون ه...
حاجی ترلو. (اِخ ) نام یکی از تیره های ایل بهارلو است ، که در فارس سکنی دارند. رجوع به جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان ص 86 و رجوع ب...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۲۴ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.