افیون
نویسه گردانی:
ʼFYWN
اَفْیون، معرب اُپیون1 یونانى، شیره یا عصاره یا صمغ کپسولهای میوة خشخاش سیاه (پاپاور سمنیفروم2) که در قدیم به عنوان مسکّنى بسیار قوی و گاه زهری کشنده به کار مىرفته است. امروزه شیرة خشخاش سیاه یکى از انواع تریاک به شمار مىرود، در حالى که در آثار پزشکى قدیم ترکیباتى از داروهای مختلف با نام تریاق (تریاک، پادزهر) و افیون بسیار آمده (نک: دنبالة مقاله)، و نشان دهندة آن است که این دو نام در گذشته هیچ ارتباطى با یکدیگر نداشتهاند. گویا تئوفراستوس (گیاه شناس یونانى سدة 4قم) نخستین کسى بوده که به خواص دارویى افیون اشاره کرده است.
بیرونى در الصیدنة دربارة نامهای مختلف این دارو چنین آورده است: «لغت رومى (در واقع یونانى) است و به لغت سریانى دعثادمیقون و دعثا رمانى دشعلا گویند. یعنى عصارة «رمان السعال» و به پارسى نارخوک گویند و که باید نارکوک باشد... و فزاری گوید که به فارسى بدان ملبند خوشخواک سیاه و به سِندی سرستنى رس گویند... . حمزة اصفهانى آن را توذر شیر یا شیرة خشخاش خوانده است. و توذرو و توذری یکى است و آنچه در میان داروها بدین نام مشهور است، خشخاش نیست، اما حمزه فارسى را بهتر مىداند» (ص 65، نیز ترجمة فارسى، 77، با تفاوتهایى قابل ملاحظه). ابوالخیر اشبیلى نیز یکى از انواع شقایق را که هم خانواده و بسیار شبیه خشخاش است، توذری سیاه نامیده است (نک: 2/588 -559). گفتنى است که در شرح اسماء العقار ابن میمون، افیون به ضم همزه (اُفیون) ضبط شده است (ص 7). ابوالخیر اشبیلى (1/67) و عطار هارونى (ص 217) آن را به صورت ابیون نیز آوردهاند و به عربى لبن الخشخاش گفتهاند (اسحاق بن سلیمان، 2/127؛ حاجى زین عطار، 38؛ حکیم مؤمن، 94؛ عقیلى، 154؛ قس: رازی، المنصوری...، 191، که میان افیون و لبن الخشخاش تمییز قائل شده است). همچنین به گفتة غسانى این دارو نزد مردم فاس به «عفیون» مشهور بوده است (ص 25).
ماهیت: اغلب داروشناسان به پیروی از دیوسکوریدس (سدة 1م) بر آن بودهاند که افیون تنها از خشخاش سیاه (= مصری) به دست مىآید (اسحاق بن سلیمان، 2/122، 125؛ بیرونى، 65، با استناد به آراء ارجانى، ابومعاذ، ابوعلى مندویه و حنین؛ ابومنصور، 39؛ جرجانى، ذخیره...، 612؛ ابوالخیر، همانجا؛ غسانى، 24؛ ابن میمون، همانجا؛ نیز نک: شرح لکتاب...، 67؛ ابن بیطار، الجامع...، 1/45؛ قس: ابن ربن، 406) و اطلاق آن بر مواد به دست آمده از گونههای دیگر خشخاش مانند خشخاش سپید (مثلاً بیرونى، 66، ترجمة فارسى، 79؛ انطاکى، 52)، خشخاش سبز (عطار، همانجا)، خشخاش بری (ابن وحشیه، گ 114 ب)، گونههایى از شقایق و کاهوی صحرایى (خس بری) نادرست است (نک: عقیلى، 154- 155؛ نیز حکیم مؤمن، همانجا). مثلاً بیرونى عبارت «خشخاش افیون» را که از قول بولس آورده، دلیلى بر این مدعى مىداند (ص 65).
به گفتة ابن جزار (ص 156) بسیاری از پزشکان برآنند که از عصارة کاهوی صحرایى نیز افیون به دست مىآید، اما دیوسکوریدس این سخن را نادرست خواندهاست(نیز نک: شرحلکتاب، همانجا:دربارةنادرستى به دست آمدن افیون از نوعى شقایق نعمانى). با اینهمه پزشکانى چون ابن سینا و به پیروی از وی ابومنصور موفق هروی (همانجا) عصارة کاهوی صحرایى را نوع ضعیفى از افیون برشمردهاند و خود ابن سینا این عصاره را از جملة ناخالصیهای رایج در افیون برشمرده است (1/256-257). همچنین دربارة اینکه این ماده عصاره، صمغ یا شیرة آن است، بحثهای بسیار شده است (مثلاً، نک: ابن ربن، همانجا؛ بیرونى، 65، ترجمة فارسى، 77؛ ابومنصور، همانجا؛ جرجانى، الاغراض...، 612؛ ابوالخیر، ابن بیطار، غسانى، همانجاها؛ قوصونى، 2/185).
دیوسکوریدس مشخصات بهترین (قویترین) نوع افیون و انواع غش (ناخالصى) در آن را چنین ذکر کرده است (همین شرایط تقریباً در تمامى آثار داروشناسى دورة اسلامى با ذکر نام دیوسکوریدس یا بدون آن آمده است): غلیظ، سنگین، تند بوی، تلخ، به آسانى در آب حل شود، نرم، سفید، خشن نباشد، اگر در آب حل گردد، خشک نشود، یا نبندد، سخت نباشد، اگر در آفتاب باشد وا برود، و اگر بر چراغ گداخته شود، شعلهاش تاریک نباشد. افیون آمیخته به عصارة شیاف مامیثا زرد است و اگر با آب در آمیزد، آب را چون زعفران زرد خواهد کرد (یا بویى چون بوی زعفران از آن خواهد آمد)، آنچه آمیخته به عصارة کاهوی صحرایى باشد، خشنتر و کم بویتر و آنچه آمیخته به صمغ عربى باشد، براقتر و ضعیفتر خواهد بود. همچنین اسحاق بن سلیمان به آمیختن افیون با آرد و بیرونى به نقل از ابونصر خطیبى به آمیختن آن با آرد باقلا و نخود و حتى سرگین! اشاره کرده است. همچنین بیرونى از قول ابنماسویه افیون زرد رنگ را بهترین نوع دانسته است (نک: رازی، الحاوی، 22/11-12، از قول اریباسیوس؛ اسحاق بن سلیمان، 2/128- 129؛ ابن سینا، 1/257؛ بیرونى، 65، ترجمة فارسى، 77- 78؛ ابن جزار، ابن بیطار، همانجاها).
احتمالاً کهنترین گزارش دربارة نحوة استحصال افیون از خشخاش از آن دیوسکوریدس است. وی دو روش برای تهیة افیون از خشخاش یاد کرده که در یکى از آنها عصاره و در دیگری که قویتر است از شیره یا صمغ خشخاش سیاه گرفته مىشود (نک: ابن جزار، 155- 156). بیرونى افزون بر سخن دیوسکوریدس، با استناد به گفتة ابونصر خطیبى روشى برای به دست آوردن افیون از خشخاش سپید در ناحیة اشمون مصر یاد کرده است (ص 66، ترجمة فارسى، 78-79؛ ابن بیطار، الجامع، 1/45؛ قوصونى، همانجا، به نقل از الشامل؛ نیز نک: عقیلى، 155). اغلب داروشناسان دورة اسلامى تأکید کردهاند که افیون تنها در مصر (نزدیک اسیوط) به دست مىآید (ابن بیطار، همانجا، به نقل از تمیمى؛ غسانى، 24؛ عطار، 217). اما انطاکى بهترین نوع افیون را مصری، و سپس رومى دانسته، و نیز افیون به دست آمده در ماه مارس یا آذار را مرغوبترین شمرده است (ص 52). از این سخن مىتوان نتیجه گرفت که در زمان وی (سدة 10ق) کشت خشخاش سیاه در جایهای دیگر، یا گرفتن افیون از خشخاشى جز خشخاش سیاه رایج بوده است.
طبع: اغلب گیاهدارو شناسان دورة اسلامى مانند حنین در کتاب العین (نک: رازی، همان، 20/413)، على بن عیسى کحال (ص 347)، ابن سینا (1/257)، جرجانى ( الاغراض، 612)، غسانى (ص 25) و حکیم مؤمن (ص 94)، شاید به پیروی از یونانیان و به ویژه دیوسکوریدس، طبع افیون را سرد و خشک از درجة چهارم دانستهاند. برخى نیز، مانند اهوازی (2/123) و ابن جزار (156) آن را سرد از درجة چهارم (بدون اشاره به طبع خشک آن)، و ابن ماسویه آن را سرد از درجة چهارم و خشک از درجة دوم (نک: رازی، همان، 20/412، که البته با سخن همو دربارة طبع خشخاش سیاه سازگار نیست، قس: همان، 20/410)، یا سرد و خشک در آخر درجة سوم (ابومنصور، 39؛ نیز نک: حکیم مؤمن، همانجا: برای افیون برگرفته از خشخاش سفید)، یا سرد در چهارم و خشک در سوم (حاجى زین عطار، 38) آوردهاند. عقیلى خراسانى بدون ذکر منبعى خاص به وجود این اختلاف نظرها در میان مآخذ یونانى، اسلامى و هندی اشاره کرده است (155-156).
خواص و کاربردهای دارویى افیون: کاربرد افیون در تسکین دردهای موضعى و عمومى، به ویژه سردردهای مزمن، درد چشم و گوش، و نیز گزیدگى مار و حشرات موذی و جز آنها بسیار رایج بوده است. خواصى که دیوسکوریدس برای این دارو بر شمرده، کم و بیش در بسیاری از آثار دورة اسلامى دیده مىشود: صمغ و عصارة خشخاش سیاه (= افیون) بیش از بزرش سرد مىکند و غلیظ و خشک مىگرداند. اگر چیزی اندک از آن به قد کرسنهای برگرفته شود، دردها را آرام مىکند و مىخواباند و قوی مىگرداند و سعال و اسهال مزمن را سود بخشد، اما اگر مقدار بسیاری از آن برگرفته شود، انسان را در خوابى بسیار سنگین فرو مىبرد و سپس موجب مرگ مىشود. اگر با روغن گل سرخ آمیخته و به سر مالیده شود، برای صداع [صفراوی] خوب است. و اگر با روغن بادام و زعفران و مُر آمیخته، و در گوش چکانده شود، دردهای آن را آرام مىکند. و اگر با زردة برشتة تخممرغ و زعفران مخلوط شود، برای حمره و خراجات مناسب است. و اگر با شیر زنان و زعفران آمیخته شود، برای نقرس مناسب است و اگر فتیلة آن بر نشیمنگاه [کسى که به بىخوابى مبتلا باشد] گرفته شود، مىخواباند و اگر در ظرفى آهنى آن قدر بجوشانند تا ذوب شود و رنگش به سرخى یاقوتى مایل گردد، در داروهای چشم به کار مىرود. به گفتة دیوسکوریدس، ارسسطراطیس افیون را در داروهای چشم و درمان گوش به کار نمىبرد، زیرا به نظر او این کار موجب ضعف چشم مىشده است. اندراس نیز بر آن بوده که اگر افیون بدون آمیختن به چیزی دیگر بر چشم کشیده شود، کور مىکند و منسدیمس نیز تنها بوی افیون را برای خواباندن سودمند، و در دیگر بیماریها زیان بار دانسته است. اما دیوسکوریدس بر آن است که این 3 پزشک به خطا با آنچه که با تجربه از قوت این دوا شناخته شده است، مخالفت کردهاند، زیرا آنچه طى تجارب از افیون ظاهر گشته است، بر درستى آنچه از تأثیرش به ما گفتهاند، دلالت دارد (رازی، الحاوی، 20/403-404؛ اسحاق بن سلیمان، 2/128-129؛ ابن جزار، 156-157؛ ابن سینا، 1/257؛ ابن بیطار، الجامع، 1/45، العلاج...، 91، 96؛ حاجى زین عطار، 39).
برخى از پزشکان مانند ابن سینا (1/257، 2/119) به پیروی از ارسسطراطیس کاربرد افیون در داروهای چشم و گوش را جایز نشمردهاند و برخى دیگر همچون على بن عیسى کحال (ص 345، 346) این دارو را از جملة داروهای مفید برای چشم دانستهاند. پزشکان و گیاه شناسان دیگری همچون جالینوس، ابن ماسویه (نک: رازی، همان، 20/411-412) و ابن وحشیه (گ 114 ب، 115 الف)، برای افیون خواصى چون جلوگیری از شکم روش، از میان بردن رطوبت و عفونت معده، طولانىتر کردن زمان ماندن داروها در معده (و در نتیجه تأثیر گذاری بیشتر آنها) نیز برشمردهاند (نیز نک: عقیلى، 154- 155). البته به لحاظ خطرات ناشى از کاربرد خود این دارو، اولاً مقدار افیون مىبایست بسیار اندک بوده، و ثانیاً همیشه با داروهایى دیگر که مصلح افیون به شمار مىآیند به کار رفته باشد (رازی، همان، 20/404؛ ابن جزار، همانجا). به طور مثال جالینوس خوردن افیون به تنهایى و بدون آمیختن با «جند بیدستر» را موجب از کار افتادن قوة هاضمه یا رسیدن آسیب جدی بدان دانسته است (نک: رازی، همان، 20/411). البته مؤلف کتاب الذخیرة فى علم الطب (که به خطا آن را منسوب به ثابت بن قره دانستهاند)، بر آن است که افیون موجب نابودی مو از ریشه خواهد شد (ص 10). گفتنى است که پزشکان قدیم مصلح افیون را روغن بلسان، فلفل، دارچینى، زمارة الراعى، عسل، نمک و سکنجبین، حلتیت، و به خصوص جند بیدستر آوردهاند (رازی، همان، 19/373، 378؛ ابن سینا، 1/257، 273، 312، 402، 672؛ ابومنصور، 39؛ ابن بیطار، الجامع، 1/46؛ قلانسى، 273). همچنین ابومنصور موفق افیون را مصلح بلاذر یاد کرده است (ص 63).
مسمومیت بر اثر خوردن افیون و درمان آن: پزشکان قدیم در طبقهبندی زهرها غالباً چنین آوردهاند: «اما آنچه مضرت از کیفیت او بود، 4 گونه است... سوم آنکه دارویى بود سرد و فسراننده چون افیون. چهارم آنکه... و بعضى آن است که مضرت آن در همة تن بود، چون افیون». نیز در مبحث تشخیص نوع سم به کار رفته، آوردهاند: «نخست بوی دهان و بوی اندامها نگاه باید کرد که بعضى داروهاست که بوی دهان از آن خبر دهد، چون افیون که بوی او بتوان دانست... و اگر اندامها و اطرافها سرد باشد و خدر مىشود، بباید دانست کى دارویى سرد و فسراننده است، چون افیون» (ابومنصور، 72-74؛ جرجانى، ذخیره، 627- 628). تأثیرات منفى افیون در بدن به شرطى که به مقدار قاتل خورده شود (مسمومیت با افیون) چنین ذکر شدهاند: «خدر کند و بفسراند، فواق آرد و تاریکى چشم، تنگى نفس، گرفتگى زبان، گرانى خواب و خارش در پوست پدید آرد و چشمها فرو شود پس کزاز (لرزش) پدید آرد و خوی (عرق) سرد، و هلاک کند». بر این عوارض مىتوان سرگیجه، خشکى گلو، و سیاهى ناخنها را نیز افزود (رازی، همان، 19/361، 367، 375، المنصوری، 359-360؛ اهوازی، 2/228؛ حکیم میسری، 228؛ جرجانى، همان، 631، الاغراض، 576؛ قلانسى، همانجا).
آراء پزشکان دربارة مقدار مجاز و مقدار خطرناک برای خوردن افیون بسیار متفاوت است، اما بیشتر آنان بر آن بودهاند که خوردن دو درهم افیون یا دو درهم در دو روز [پى در پى] موجب مسمومیت شدید و مرگ خواهدشد. در اغلب کتب پزشکى و نیز تقریباً درتمامى قراباذینها، نسخهها و شیوههای خاصى برای درمان کسى که افیون خورده باشد، ذکر شده است و به لحاظ آنکه افیون مشهورترین مخدر بوده، درمان مسمومیتناشىاز دیگرمخدراترا نیزمعمولاًبهدرمانافیونخوردگى ارجاع مىدادهاند. این درمانها عموماً شامل رعایت این نکات و نیز استفاده از داروهایى ترکیبى موسوم به تریاق افیون بوده است: نخست باید آن قدر بدو روغن و سرکه و سپس سکنجبین عسلى یا عسل و آب داغ، یا زیتون و چیزهایى از این قبیل خوراند تا بالا آورد و سمى که هنوز جذب نشده، از بدنش خارج گردد. سپس حقنههای گرم استعمال شود و باز هم بیمار به قى وادار گردد. آنگاه شرابِ صرف بسیار همراه فلفل و دارچینى، و اندکى سرکة بسیار ترش بدو نوشانده و سپس صعتر کوهى و سذاب به او داده شود. نیز باید جندبیدستر و چیزهای بدبو بدو بویاند و جلو خوابیدن او را گرفت. و اگر خارش بدنش پایان نیافت، او را در آبزنى که آب گرم در آن است، نشاند. برخى دیگر از پزشکان به تأثیر مقدار شراب نوشیده شده همراه با افیون و نیز تأثیر عطسه کردن بیماری در رهایى او از مرگ و عوارض بعدی بسیار تأکید کردهاند (نک: ابن وحشیه، گ 114 ب - 115 ب؛ رازی، الحاوی، 19/355، 358، 361، 362، 365، 367، 373، 20/411، المنصوری، 360؛ نیز نک: اهوازی، 2/123، 228-229؛ ابن سینا، 1/256-257؛ ابومنصور، 39؛ جرجانى، ذخیره، نیز الاغراض، همانجاها؛ حاجى زین عطار، 39؛ حکیم مؤمن، 95). حکیم میسری این روش درمانى را در دانشنامة خود به نظم درآورده است (ص 228).
مآخذ: ابن بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق، 1291ق؛ همو، العلاج بالاعشاب و النباتات، به کوشش ابومصعب بدری، قاهره، دارالفضیله؛ ابن جزار، احمد، الاعتماد فى الادویة المفردة، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1985م؛ ابن ربن، على، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدیقى، برلین، 1928م؛ ابن سینا، القانون، بولاق، 1294ق؛ ابن میمون، موسى، شرح اسماء العقار، به کوشش ماکس مایرهوف، قاهره، 1940م؛ ابن وحشیه، احمد، السموم و التریاقات، نسخة خطى، کتابخانة راغب پاشا، شم 96313؛ ابوالخیر اشبیلى، عمدة الطبیب فى معرفة النبات، به کوشش محمد عربى خطابى، بیروت، 1995م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبى اردکانى، تهران، 1346ش؛ اسحاق بن سلیمان اسرائیلى، الاغذیة و الادویة، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1986م؛ انطاکى، داوود، تذکرة اولى الالباب، بیروت، 1302ق؛ اهوازی، على، کامل الصناعة فى الطب، قاهره، 1294ق؛ بیرونى، ابوریحان، الصیدنة فى الطب، به کوشش عباس زریاب، تهران، 1370ش؛ همو، همان، ترجمة کهن فارسى از ابوبکر بن على بن عثمان کاسانى، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358ش؛ جرجانى، اسماعیل، الاغراض الطبیة، چ تصویری، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، 1345ش؛ همو، ذخیرة خوارزمشاهى، چ تصویری، به کوشش على اکبر سعیدی سیرجانى، تهران، 1355ش؛ حاجى زین عطار، على، اختیارات بدیعى (قسمت مفردات)، به کوشش محمد تقى میر، تهران، 1371ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفه، به کوشش احمد روضاتى، تهران، 1402ق؛ حکیم میسری، دانشنامة منظوم، تهران، 1376ش؛ الذخیرة فى الطب، منسوب به ثابت بن قره، به کوشش جورجى صبحى، قاهره، 1928م؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، 1966- 1971م؛ همو، المنصوری فى الطب، به کوشش حازم بکری صدیقى، کویت، 1987م؛ شرح لکتاب دیاسقوریدوس فى هیولى الطب، به کوشش آلبرت دیتریش، گوتینگن، 1988م؛ عطار هارونى، داوود، منهاج الدکان و دستور الاعیان فى اعمال و تراکیب الادویة النافعة للابدان، به کوشش حسن عاصى، بیروت، 1992م؛ عقیلى خراسانى، محمد هادی، مخزن الادویه، کلکته، 1844م؛ على بن عیسى کحال، تذکرة الکحالین، به کوشش محیىالدین قادری شرفى، حیدرآباد دکن، 1964م؛ غسانى، محمد، حدیقةالازهار فى ماهیة العشب و العقار، به کوشش محمد عربى خطابى، بیروت، 1985م؛ قلانسى سمرقندی، محمد، اقراباذین، به کوشش محمد زهیر بابا، حلب، 1983م؛ قوصونى مصری، مدین، قاموس الاطباء و ناموس الالباء، چ تصویری، به کوشش حسنى سبح، دمشق، 1980م. یونس کرامتى
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
افیون . [ اِف ْ ی َ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از اَفْیون . فارسی و بمعنی آن . (ناظم الاطباء).
افیون . [ اَف ْ ] (معرب ، اِ) ۞ تریاک . (یادداشت مؤلف ). شیره ٔ منجمد خشخاش که تریاک نیز گویند. این لفظ چنانکه گمان کرده اند مأخوذ از یونان...
افیون در سنسکریت آپهِینه Apheyna به معنی رسیدنده و نابود کننده؛ زیرا خوردن یک تکه ی کوچک آن به اندازه ی یک عدس آب شده در چای، هر ویروسی را درجا نابود ...
افیون زدن . [ اَف ْ زَ دَ ] (مص مرکب ) افیون خوردن . (آنندراج ) : این تنگنا نه موقع خواب است سر برآرافیون زده ست حارس و مست است پاسبان . ا...
افیون کردن . [ اَف ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افیون ریختن در چیزی : ساقی اندر قدحم باز می گلگون کرددر می کهنه ٔ دیرینه ٔ ما افیون کرد.حافظ (از ا...
افیون خورده . [ اَف ْ خوَرْ / خُرْ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از مسموم و مست : بهر حرفی کز آن منشور برخواندچو افیون خورده ٔ مخمور درماند.نظامی ...
افیون دادن . [ اَف ْ دَ ] (مص مرکب ) تریاک دادن : درخورقسمت در این محفل رسد هر خشک و ترساقی آرد می بما و شیخ را افیون دهد.آرزو اکبرآبادی ...
تریاک (= اَفْیون ) ، مادّه ای قهوه ای رنگ ، تلخ ، مُخدّر و اعتیادآور که عمدتاً از شیرابة تراونده از پوست (= برونْبَر ) غوزة نارَسِ گونه هایی از خشخاش ...
افیون قره حصار. [ اَف ْ ق َ رَ ح ِ ] (اِخ ) معنی آن «قلعةالافیون السوداء». شهری است در آناطولی در 280هزارگزی ازمیر. و رجوع به ذیل معجم البل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.