چم
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        CM
    
							
    
								
        معنی. مفهوم. درونمایه || و معنی را نیز گویند که روح لفظ است، چه لفظ را به منزلۀ جسم و معنی را روح آن گرفته اند. (برهان قاطع-چ معین-امیر کبیر1357 سات 657)
-----------
در زبان پهلوی: 
 چـِیم
[ceim]
واژه نامه فشرده ی پهلوی ، از مکنزی
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        چم جنگل . [ چ َ ج َ گ َ ] (اِخ ) مؤلف  مرآت  البلدان  نویسد: «یکی  از آبادیهای  چهارمحال  اصفهان  است ». (از مرآت  البلدان  ج  4 ص  261). و در فرهنگ ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم جنگل . [ چ َ ج َ گ َ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  شیروان  بخش  چرداول  شهرستان  ایلام  که  در 41 هزارگزی  جنوب  خاوری  چرداول کنار راه  مالرو شیروان  و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم چرغه . [ چ َ چ ُ غ َ / غ ِ ] (اِ) رشته ای  را گویند که  تازیانه  را از آن  بافند. (برهان ). به  معنی  رشته ٔ تازیانه ٔ. (از رشیدی ) (انجمن آرا) (از...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم چرود. [ چ َ چ َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان چرداول  بخش  شیروان  شهرستان  ایلام  که  در 6 هزارگزی  جنوب  خاوری  چرداول ، کنار راه  مالرو شیروان  و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم آباد. [ چ َ ] (اِخ ) ده  کوچکی  است  از دهستان  پیرگان  بخش  اردل  شهرستان  شهرکرد که  در 51 هزارگزی  شمال  باختر اردل  و 24 هزارگزی راه  فارسان  ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم آسیا. [چ َ ] (اِخ ) مؤلف  مرآت  البلدان  نویسد: «از مزارع  قریه ٔ طایقان  قم  است ». (از مرآت  البلدان  ج  4 ص  261).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم انار. [ چ َ اَ ] (اِخ ) دهی  است  از بخش  ارکو از شهرستان  ایلام  که  در 21 هزارگزی  جنوب  باختری  قلعه دره  و 6 هزارگزی  شمال  راه  مالرو مهران  و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم  شته . [ چ َ ش َ ت ِ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  کولیوند بخش  سلسله ٔ شهرستان  خرم آباد که  در 39 هزارگزی  باختر الشتر و 2 هزارگزی خاور راه  شوسه ٔ خر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم  زین . [ چ َ زَ ] (اِخ ) مؤلف  مرآت  البلدان  نویسد: یکی  از مزارع  چهارمحال  اصفهان  است . (از مرآت  البلدان  ج  4 ص  261). در فرهنگ  جغرافیایی  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چم  ژاب . [ چ َ ] (اِخ ) دهی  از بخش  دره شهر شهرستان  ایلام  که  در 12 هزارگزی  خاور دره شهر و 28 هزارگزی  شمال  خاوری  راه  دره شهر به  ماژین  واقع ...