آور
نویسه گردانی:
ʼAWR
آوَر (اوستایی) در گمراهی ـ ضلالت بودن، منحرف شدن یا کردن
واژه های همانند
۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
خراج آور. [ خ َ وَ ] (نف مرکب ) آنکه خراج رساند. (از آنندراج ). آنکه خراج برای حاکم برد. خراج دهنده . خراجگزار : خراج آورش حاکم روم و ری خرا...
زیان آور. [ وَ ] (نف مرکب ) مضر و مفسد. هر چیز که موجب ضرر و خسارت و فساد گردد. (ناظم الاطباء).
کراهت آور. [ ک َ هََ وَ ] (نف مرکب ) آنچه تولید کراهت کند. کراهت آورنده . نفرت آور. نفرت انگیز. (فرهنگ فارسی معین ).
خجالت آور. [ خ َ / خ ِ ل َوَ ] (نف مرکب ) موجب خجالت . باعث تشویر. باعث شرم ساری . شرمسارکننده . خجالت آورنده مرکب از «خجالت » و «آور» است که ...
تأسف آور. [ ت َ ءَس ْ س ُ وَ ](نف مرکب ) تأسف انگیز. که اندوه و حسرت آورد. که دریغ و درد انگیزد. رجوع به تأسف و ترکیبات آن شود.
الزام آور. [ اِ وَ ] (نف مرکب ) تعهدآور. ملتزم کننده . اجباری . رجوع به اِلزام شود.
سرسام آور /sarsām[']āvar/ معنی آنچه سبب سرسام شود؛ سرسامآورنده. فرهنگ فارسی عمید دیکشنری انگلیسی ترکی عربی staggering
ملالت آور. [ م َ ل َ وَ ] (نف مرکب ) ملال آور. رجوع به ملال آور شود.
بیخ آور شدن . [ وَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریشه به انبوه کردن . با ریشه ٔ بسیار شدن . رسوخ . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ). اعراق . (زوزنی )...
استخوان آور. [ اُ ت ُ خوا / خا وَ ] (ص مرکب ) درشت استخوان .