حشری
نویسه گردانی:
ḤŠRY
از ریشه حَشَرَ به معنی بر انگیخته شده جنسی ،کسی که از شدت تحریک جنسی کنترل رفتار های خود را ندارد
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حشری . [ ح َ ] (ع اِ) ترکه و اموال آنکه او را وارثی نباشد.
حشری . [ ح َ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به حشر،یک تن از سپاه غیر منتظم : آن مردم حشری هزیمت کرد و لشکری چون هزیمت آنان بدید تیز براندن گرف...
حالتی که شخص در آن دچار تحریک جنسی شده و تمایل به سکس پیدا می کند
نوعی اسارت بردن مغولان بوده که از فرد اسیر که عموما غیر نظامی بوده برای بیگاری در جنگ و یا به عنوان سپر انسانی در برخی نبردهای سخت استفاده می شده، عمو...
حشری تبریزی . [ ح َ ی ِ ت َ ](اِخ ) محمدامین انصاری تبریزی ساکن عباس آباد اصفهان بود، و چون راتبی که داشت بریده شد، قصیده ای در ستایش حبیب...