اجازه ویرایش برای همه اعضا

رقعه

نویسه گردانی: RQʽH
نامه از خراسان آمد که در آن آمده بود که در قندهار در برج هاى حصار آن، برجى یافته اند که پنج هزار سر در آن بوده، در سبد هاى علفى، از جمله بیست و نه سر که در گوش هر کدام رقعه اى بوده، بسته شده با نخ ابریشم، به نام صاحب سر ... و رقعه ها از سال هفتاد هجرى بود. تاریخ طبرى جلد ١٦
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
رقعه /roq'e/ ۱. نامۀ کوچک؛ نوشته کوتاه. ۲. وصله‌ای که به لباس می‌دوزند. ۳. صفحه شطرنج یا نرد. ۴. قطعه‌ای از چیزی که بر آن می‌نوشتند، مانند پوست، کاغذ،...
رقعه زدن . [ رُ ع َ / ع ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) پیوندن زدن . (از آنندراج ). درپی کردن . وصله کردن : هر نفس داغ دگر بر تن خود سوخت نظام همچو آن ...
رقعه دوختن . [ رُ ع َ / ع ِ ت َ ] (مص مرکب ) پیوندکردن . (از آنندراج ). وصله بر جامه زدن : چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق روز دگر بامداد...
هفت رقعه ٔ ادکن . [ هََ رُ ع َ / ع ِ ی ِ اَ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از هفت طبقه ٔ زمین است . (برهان ). رجوع به شادروان ادکن شود.
رقعة. [ رَ ع َ ] (ع اِ) آواز برخورد تیر مرنشانه را. (ناظم الاطباء). آواز تیر در نشانه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نوشت...
رقعة. [ رُ ع َ ] (ع اِ) دارویی که رقعا و سرخس نیز گویند. (ناظم الاطباء). به معنی رقعا است که سرخس و گیلدارو باشد خصوصاً و آن بیخی است سرخ ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.