 
        
            ثریا
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ṮRYA
    
							
    
								
        این واژه از اساس پارسى ست و از واژه پارسى باستان سوریا Suria به معنى ایزد خورشید و سرزمین آشوریان برداشته شده و تازیان (اربان) آن را معرب ساخته و گفته اند : ثریا . در پارسى پروین نیز مى گویند که پروین و خوشه پروین در اشعار پارسى بسیار به کار رفته است.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا پاشا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) یکی  از وزرای  دولت  عثمانی  پسر عثمان  پاشای  گمرک  چی . مولد او بسال  1241 هَ . ق . در اسلامبول . او پس  از اکمال...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تسبیح  ثریا. [ ت َ ح ِ ث ُ رَ ی  یا ] (ترکیب  اضافی ، اِ  مرکب ) کنایه  از پروین . عقد ثریا : بشکنند از قدح  مه  تن  گردون  زنهارکه  بدست  همه  تسبیح ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        هفت  پر ثریا. [ هََ پ َ رِ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) کنایت  از کوچکترین  ستاره ای  است  که  در پروین  است . (آنندراج ) : مرغ  طرب نامه  به  پر بازبست هفت ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سُریا (به اسپانیایی: Soria) استانی در مرکز اسپانیا، در شرق بخش خودمختار کاستیا-لئون است.
این استان هممرز با استانهای لاریوخا، ساراگوسا، گوادالا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسم جوی آبی که در زمان پیامبر اسلام در مکه وجود داشته
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
تند tond (پارسی دری)
گامرو gâmro (پارسی دری)
ژیغت žiqat (سغدی: žiqart)
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سریع. [ س َ ] (ع  ص ) جَلد و شتاب کننده . (آنندراج ) (غیاث  اللغات ). زود. (مهذب  الاسماء). شتابنده . (دهار) (منتهی  الارب ).-  سریعالامضاء ؛ زودگذر :...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صریاء. [ ص َ ] (ع  ص ) ناقة صریاء؛ ناقه ای  که  از نادوشیدن بزرگ پستان  و پرشیر باشد. ج ، صرایا. (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صریع. [ ص َ ] (ع  ص ، اِ) افتاده . ج ، صَرْعی ̍. افکنده . (منتهی  الارب ). بیفکنده . (مهذب  الاسماء). انداخته  : نون  الهوان  من  الهوی  مسروقه فصریع ...