اجازه ویرایش برای همه اعضا

بیگ

نویسه گردانی: BYG
این واژه در سنسکریت bhaga در پارسی باستان و اوستایی baga در پارتی و پهلوی bag در سغدی بغ baq (بزرگ، آفریدگار، خداوند، سرور، سالار)، در زبان لری bak (بزرگ) و در زبان آذری beyk (بزرگ) می باشد و ترکی نیست. فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
پیری بیگ .[ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان . واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری رزن و 3هزارگزی جنوب خاور قروه . جلگه ، س...
جانی بیگ . [ ب َ ] (اِخ ) محمود. دهمین خان از خانان باتوکه بر دشت قبچاق غربی حکومت میکردند و آنان را خانان سیراردو نیز گویند. وی آخرین خان...
آخته بیگ . [ ت َ / ت ِ ب َ / ب ِ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) اَخته بیگ . آخته چی .
اخته بیگ . [ اَ ت َ / ت ِ ب َ / ب ِ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) اخته چی . رئیس طویله و اصطبل . میرآخور. کسی که اخته کردن حیوانات بدستور اوست ...
الوس بیگ . [ اُ ب َ ] (اِخ ) از امرای جغتای در عهد شاهرخ بن امیرتیمور. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 594 شود.
اولی بیگ . [ اُ ب َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 459 تن وآب آن از چشمه و محصول آن غلات دیمی ...
بسطام بیگ . [ ب َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان منگور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 45 هزار و پانصد هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 35 هزارگزی با...
بیرام بیگ . [ ب َ ب َ ] (اِخ ) رجوع به بیرام شاه و نیز رجوع به تاریخ رشیدی و حبیب السیر و تاریخ کرد ص 205 و تاریخ ادبیات ایران ص 45 شود.
خاکی بیگ . [ ب ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان اوبانو بخش دیواندره شهرستان سنندج . واقع در 34 هزارگزی شمال دیواندره و 12 هزارگزی جنوب خاور کرف...
حاجی بیگ . [ ب َ ] (اِخ ) برادر امیر نوروز، ازامراء معروف زمان غازان است آنگاه که امیر نوروز خواجه صدرالدین زنجانی را از وزارت عزل کرد و ج...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۹ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.