اجازه ویرایش برای همه اعضا

قطار

نویسه گردانی: QṬAR
قطار. نوعی وسیله حمل و نقل ریلی متشکل از مجموعه ای از ارابه های بهم پیوسته است که همواره در امتداد خط ریلی مسیر آهنی (یا راه آهن) برای جابجایی مسافر یا بار (که به آن "کالا" نیز گویند) حرکت می کند. "قطار" یا ترن انگلیسی از trahiner فرانسه قدیم، از ریشه لاتین trahere به معنی "کشیدن" است.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قطار. [ ق ِ ] (ع اِ) یک رسته شتر. (منتهی الارب ). القطار من الابل ، قطعة علی نسق واحد. ج ، قُطُر، قُطُرات . تقول : رأیت قطاراً من الابل و ق...
قطار. [ ق ُ ] (ع اِ) باران بزرگ قطره . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قطار. [ ق َطْ طا / ق ُطْ طا ] (اِخ ) نام آبی است معروف در عرب ، و گویا در نجد باشد. (معجم البلدان ).
قطار. [ ق ِ ](اِخ ) موضعی است میان واسط و بصره . (منتهی الارب ).
قطار. [ ق ِ ] (اِخ ) شهری است میان شیراز و کرمان . (منتهی الارب ).
قطار. [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 49000 گزی جنوب خاوری مراغه و 16000 گزی شمال خاوری راه ار...
قطار. [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آجرلو ااز بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 56000 گزی جنوب خاوری مراغه و 24500گزی خاوری شوسه ٔ شاهین دژ ب...
قطار. [ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در 40000 گزی شمال خاوری کرمان و 3000 گزی شمال راه مالرو شهداد به...
هم قطار. [ هََ ق ِ / ق َ ] (ص مرکب ) هم ردیف . خواجه تاش . هم کار. (یادداشتهای مؤلف ).
کل قطار. [ ک َ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول است که در شهرستان ایلام واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.