اجازه ویرایش برای همه اعضا

سگ

نویسه گردانی: SG
سگ: در سنسکریت: چکه caka (خرسند کننده و دور کننده ی بیگانه)؛ در پارسی کهن (ماد): سپاکو spAku؛ در پارسی باستان: سکه saka؛ در اوستایی: سپکه spaka؛ در پهلوی: سک و سگ sag/k؛ در مانوی: sag با همان معنی سنسکریت می باشد.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سگ دو. [ س َ دَ / دُو ] (ص مرکب ) آنکه بسیار راه رود برای انجام کارهایی . که بسیار برای مقاصد خود به هر جا رود. که سخت بسیار راه تواند رفتن ....
سگ زن . [ س َ زَ ] (اِ مرکب )نوعی از تیر باشد که پیکان آن بغایت تیز و باریک باشد. تیر کوچکی است که آن را به عربی کثاب گویند. (رشیدی ). ال...
مدفوع سگ . پلیدی سگ . ناسزائی است مر مردم را.
سگ کش . [ س َ ک ُ ] (اِ مرکب ) رستنی باشد که بیشتر درآبهای ایستاده روید و برگ آن ببرگ بید مانند است و ساق آن سرخ و گره دار میشود و آن را ب...
سگ گل . [ س َ گ َ ] (اِ) نوعی از نسترن وحشی در کتول و آمل و دیلمان . (از یادداشت مؤلف ).
سگ لاب . [ س َ ] (اِ مرکب ) حیوانی باشد آبی شبیه بسگ و در خشکی نیز تعیش تواند کرد. گویند خصیه ٔ وی آش بچگان است . او را بیدستر خوانند. (برهان )...
سگ صفت . [ س َ ص ِ ف َ ] (ص مرکب ) بی وفا. ناسپاس : گر شیردل تر از تو شناسیم هیچ مردمندیل حیض سگ صفتان طیلسان ماست . خاقانی .گرفتم سگ صفت ک...
سگ فعل . [ س َ ف ِ] (ص مرکب ) آنکه خوی او چون سگان باشد : باد آتش شمشیرت داغ دل سگ فعلان بس داغ سگان کرده ست سگدار تو عالم را.خاقانی .
سگ کشی . [ س َ ک ُ ] (حامص مرکب ) کشتنی است مثل کشتن سگ که آن را مؤاخذه نیست . (آنندراج ) : نشنیدی و وقت سگ کشی میگویی انگار که گربه ٔ س...
سگ کنک . [ س َ ک َ ن َ ] (اِ مرکب ) سگ کن است که مردم گیا باشد. (برهان ). || (اِ مصغر) مصغر سگ کن باشد. (آنندراج ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.