اجازه ویرایش برای همه اعضا

سگ

نویسه گردانی: SG
سگ: در سنسکریت: چکه caka (خرسند کننده و دور کننده ی بیگانه)؛ در پارسی کهن (ماد): سپاکو spAku؛ در پارسی باستان: سکه saka؛ در اوستایی: سپکه spaka؛ در پهلوی: سک و سگ sag/k؛ در مانوی: sag با همان معنی سنسکریت می باشد.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سگ جگر. [ س َ ج ِ گ َ ] (ص مرکب ) به معنی سگ جان است که سخت جان و محنت کش باشد. (برهان ). || کنایه از موذی و بیرحم و سخت دل . (آنندراج ) ...
سگ دار. [ س َ ](نف مرکب ، اِ مرکب ) دارنده ٔ سگ . سگبان : چه سگ جانم که با این دردناکی چو سگ داران دوم خونی و خاکی . نظامی .سخایی که اگر مز...
سگ باز. [ س َ ] (نف مرکب ) بازی کننده ٔ با سگ . آنکه با سگ بازی کند. || معرکه گیری که با سگ بازی کند و سگ را در رقص آورد. (آنندراج ) : اگر...
سگ بچه . [ س َ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) توله سگ . بچه ٔ سگ . (ناظم الاطباء). توله : نهاده اند زن و بچه ٔ من از سرمابسان سگ بچه بتفوز بر د...
سگ بستک . [ س َ ب َ ت َ ] (اِ مرکب )سگی است که زیرک و با فراست باشد. (ناظم الاطباء).
پیاز سگ . [ زِ س َ ] (اِ مرکب ) گل حسرت .
سگ جانی . [ س َ ] (حامص مرکب ) سخت جانی و حریص بودن . (غیاث ) : کسی کز روی سگ جانی نشیند در پس زانوبزانو پیش سگساران نشستن نیست امکانش .خاق...
سگ سیرت . [ س َ رَ ] (ص مرکب ) آنکه سیرت سگ داشته باشد و آن کنایه از رنجانیدن و گزیدن باشد. (آنندراج ). گزنده . (از ناظم الاطباء) : خرسر و خ...
فردی به شدت مذهبی،مذهبی افراطی
واقسگ
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.