اجازه ویرایش برای همه اعضا

سگ

نویسه گردانی: SG
سگ: در سنسکریت: چکه caka (خرسند کننده و دور کننده ی بیگانه)؛ در پارسی کهن (ماد): سپاکو spAku؛ در پارسی باستان: سکه saka؛ در اوستایی: سپکه spaka؛ در پهلوی: سک و سگ sag/k؛ در مانوی: sag با همان معنی سنسکریت می باشد.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
سگ کنی . [ س َ ک َ ] (اِ مرکب ) مردم گیا باشد و آن را از آنجهت سگ کنی میگویند که هرکس آن را میکند میمیرد پس بوقت کندن اطراف آن را خالی کنن...
بوقِ سَگ. نزدیکی های صبح. مثال: تا بوق سگ بیدار بودن: تا نزدیک بامداد بیدار بودن. (منبع: امثال و حِکم، علی اکبر دهخدا). رجوع شود به بوق.
پدر سگ. الف. یک دشنام (فحش) بسیار زشت که بر اساس آن هم شخص مورد اهانت فرزندِ یک سگ نامیده می شود، هم پدر وی یک سگ تلقی می گردد و هم مادر وی به همخوابگ...
حیوانی است دورگه از سگ و شغال که از انسان ترسی ندارد جثه ای کوچک تر از سگ و پوزه ای همانند سگ دارد، با رنگی زرد و صدای زوزه آن بسیار وحشتناک و ترسناک...
یکی از انواع خدم پادشاهان. ای امیری که امیران جهان خاصه و عام بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام (محمدبن وصیف سگزی)
گرگ سگ . [ گ ُ س َ ] (اِ مرکب ) سگی که از نسل گرگ باشد ۞ . سگی که گرگ مانند باشد : زان گرگ سگان اژدهاروی نازرده بر او یکی سر موی . نظامی .زا...
گند سگ . [ گ ُ دِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ تفسیر خصی الکلب است و آن بیخی باشد، مانند خصیةالکلب و هر زوجی بر هم چسبیده یکی بزرگ و ...
سگ دوی . [ س َ دَ / دُ ] (حامص مرکب ) تکاپوی و جستجوی بی فایده . (آنندراج ). دوندگی بی فایده و بی ثمر. (ناظم الاطباء).
سگ پوی . [ س َ ] (اِ مرکب ) آواز پای وقت رفتن که به پویه ماند. (رشیدی ). آواز پای را گویند بوقت آمدن و رفتن و به این معنی با شین هم آمده...
سگ جان . [ س َ ] (ص مرکب ) سخت جان . سختی کش . (برهان ). بی رحم . سخت دل و سختی کش . (آنندراج ) (رشیدی ) : همه سگ جان و چو سگ ناله کنانند بصبح ص...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.