ملک
نویسه گردانی:
MLK
ملک malak : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پارند pārand (پهلوی) فرشته، پری (دری) ***** ملک malek همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: شاه، پادشاه (پهلوی) گاهدار gāhdār (مانوی) اخشا exŝā (سغدی: exŝāy) اخشون exŝun (سغدی: exŝon) ***** ملک melk همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دارایی (دری) یاستو yāstu (سغدی: āstu) گئون gaun (اوستایی: gauna) گراه grāh (سنسکریت) ***** ملک molk : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سرزمین، کشور (دری) راژ rāž (پهلوی: rāz) اخشر exŝer (پهلوی: xŝer) فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
ملک داری . [ م ُ ] (حامص مرکب ) حکومت و فرمانروایی . (ناظم الاطباء) : به ملک داری تا بود بود و وقت شدن بمانداز او به جهان چون تو یادگار پسر. ...
ملک خویی . [ م َ ل َ ] (حامص مرکب ) ملک خو بودن . فرشته خویی . نهاد و سرشت فرشتگان داشتن . نیک خویی : نخست آدمی سیرتی پیشه کن پس آنگه ملک خوی...
ملک خواه . [ م ُ خوا / خا ] (نف مرکب )ملک خواهنده . خواهنده ٔ ملک . طالب مملکت و پادشاهی . خواهان و دوستدار و نگهبان و نگهدار ملک : جان من بخش...
ملک زاده . [ م َ ل ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) شاهزاده . (ناظم الاطباء). فرزند ملک : میر محمود ملک زاده ٔ محمودسیرشاه محمودملک فره محمودفع...
ملک زاده . [ م َ ل ِ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیس است که در بخش شبستر شهرستان تبریز واقع است و 503 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
ملک زدای . [ م ُ زَ / زِ ] (نف مرکب ) از میان بردارنده ٔ ملک . نابودکننده ٔ سلطنت : ای ملک زداینده ٔ هر ملک زدایان ای چاره ٔ بیچاره و ای مفزع ...
ملک رانی . [ م ُ ] (حامص مرکب ) ریاست و حکومت مطلقه . (ناظم الاطباء). فرمانروایی و پادشاهی : از آن بهره ورتر در آفاق کیست که در ملک رانی به ا...
ملک ستان . [ م ُ س ِ ] (نف مرکب ) ملک ستاننده . ستاننده ٔ مملکت .کشورستان . مملکت گیر. ضبطکننده ٔ کشورها : جان بدهم و دل ندهم کاندر دل من هست م...
ملک سیرت . [ م َ ل َ رَ ] (ص مرکب ) کنایه از مردم معصوم و عفیف . ملک نهاد. (آنندراج ). آنکه خوی وی مانند فرشته باشد. خوش خوی . (ناظم الاطباء)...
ملک ستای . [م َ ل ِ س ِ ] (نف مرکب ) ملک ستاینده . ستایش کننده ٔ ملک .ستایشگر سلطان . مادح شاه . مداح پادشاه : ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم از تو...