عایشه
نویسه گردانی:
ʽAYŠH
عائشة. [ ءِ ش َ ] (اِخ ) عایشة (وفات : 58 - 59 هَ . ق .) وی دختر ابوبکر و از زنان رسول خدا (ص ) است . کنیت او ام عبداﷲ و مادر وی ام رومان دختر عمیربن عامربن دهمان بن حارث بن غنم بن مالک بن کنانه است. در گویش تهرانی، بخصوص، شیعه اثنی عشری، با عایشه خواندن زن نوعی توهین و تخفیف نثار زنان نافرمان یا کج تاب و سلیطه کنند که البته توهینی است بزرگ به پیروان اهل سنت و جماعت.
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
بز عایشه . [ ب ُ زِ ی ِ ش َ ] (اِخ ) بزیست افسانه ای و معروف که گویند مقداری از قرآن را آن بز ملعون بخورده است . مؤلف النقض آرد: و آنچه گف...
کف عایشه . [ ک َ ف ِ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیخ نباتی است زرد تیره رنگ ، گزندگی جانواران را نافع است و آن را کف مریم نیز...
عایشه دول . [ ی ِ ش َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 41 هزارگزی جنوب خاور پاوه و 1500گزی جنوب باخ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
عایشة. [ ی ِ ش َ ] (اِخ ) رجوع به عائشه شود.
عیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) گیاهی است شبیه به نی . (از ناظم الاطباء).
ایشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) بیشه و جنگل . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). || جاسوس . (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (جهانگیری ) (مؤی...
آیشه . [ ی ِ ش َ / ش ِ ] (ص ) آیشتنه . آیشنه . چاپلوس . جاسوس . (برهان ) ۞ .
عیشة. [ ش َ ] (ع مص ) زیستن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). عَیش . رجوع به عیش شود. || (اِ) نوع زیست و زندگانی . (ناظم الاطباء): عی...
عائشة. [ ءِ ش َ ] (اِخ ) عایشة (وفات : 58 - 59 هَ . ق .) وی دختر ابوبکر و از زنان رسول خدا (ص ) است . کنیت او ام عبداﷲ و مادر وی ام رومان دختر ع...