ذات
نویسه گردانی:
ḎʼT
ذات یا زات در زبان اوستایی پایه ریزی شده و با گذشت زمان در زبان های ترکی ، هندی اروپایی و سامی نیز وارد شده است. در زبان کهن اوستایی زات یا زاتا در معنی درون و یا سرچشمه ی ذات بکار می رفت. بنابراین ، با وجود اینکه از سوی اعراب با دیکته ی عربی استفاده می شد و به زور جنگ دوباره به سرزمین زادگاهش ارسال شده ، با کشف این واقعیت در ریشه زات ، جای دارد به بازگشت ان به ایران ما به آن خوش آمد گفت... زات مزداد همان نقطه ی درون همه ی ماست که حافظ به خال تشبیه کرده...
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
ذات الارانب . [ تُل ْاَ ن ِ ] (اِخ ) نام موضعی است ، عدی بن الرقاع راست :فذر ذا ولکن هل تری ضوء بارق و میضاً تری منه علی بعده لمعاتصعد فی ...
ذات الاساود. [ تُل ْ اَ وِ ] (اِخ ) موضعی است . (المرصع).
ذات الاقبر. [ تُل ْ اَ ب َ ] (اِخ ) هی جبل ٌ به نعمان . (المرصع).
ذات الاقراء. [ تُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) زن که اوقات حیض او منتظم باشد: عده ٔ طلاق ذات الاقراء اگر زوج با وی آرمیده باشد سه طهر است .
ذات الاکارع . [ تُل ْ اَ رِ ] (اِخ ) نام قصیده ٔ رائیه از فرزدق شاعر معروف است و این یکی از قصائد خوب اوست و مطلع آن این است :عرفت با علی ...
ذات الامراد. [ تُل ْ اَ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات الامرار. [ تُل ْ اَ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات الاوتار. [ تُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رودجامه . آلت زهی . هر آلت موسیقی که آن را زه و وتر باشد.
ذات العلندی . [ تُل ْ ع َ ل َ دا ] (اِخ ) نام موضعی است . راعی گوید : تحملن ّ حتی قلت لسن بوارحاًبذات العلندی حیث نام المفاخر.(معجم البلدان ...
ذات العشیرة. [ تُل ْ ع ُ ش َ رَ ] (اِخ ) یاقوت از ازهری روایت کند که ذات العشیرة موضعی باشد به صمان ، منسوب به عُشَرَةَ که بدانجا روید. و عُشر...