اجازه ویرایش برای همه اعضا

شهاب

نویسه گردانی: ŠHAB
این واژه ی عربی اگر چه در آن زبان شِهاب خوانده می شود، در پارسی شَهاب گفته می شود. همتای پارسی اینهاست: سیکا (پارسی باستان: ثیکا şikā) سیگد sigd (مانوی) اولکا ulkā (سنسکریت) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
شهاب الدین محمود. [ ش ِ بُدْ دی م َ ] (اِخ ) چهارمین از اتابکان آل بوری دمشق از 529 تا 533 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ).
شهاب الدین مسعود. [ ش ِ بُدْ دی م َ ] (اِخ ) حاجب کبیر سلطان تکش خان بود. رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 434 شود.
شهاب الدین مسعود. [ ش ِ بُدْ دی م َ ] (اِخ ) از ارکان دربار سلطان شاه بن ایل ارسلان و حاجب بزرگ وی بود. رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 1 ص ...
شهاب الدین حامدی . [ ش ِ بُدْ دی ن ِ م ِ ] (اِخ ) وزیر سلیمان شاه بن محمدبن مسعودبن ملکشاه . (حبیب السیر چ تهران ص 386).
شهاب الدین حناوی . [ ش ِ بُدْدی ن ِ ح َن ْ نا ] (اِخ ) معروف به شیخ امام سخاوی . اوراست : المقدمة الحناویة، در نحو. (از کشف الظنون ).
خفاجی شهاب الملک . [ خ َ ش َ بُل ْ م ُ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عمر. رجوع به احمدبن محمدبن عمر قاضی القضاة شود.
شهاب الدین غرناطی . [ ش ِ بُدْدی ن ِ غ َ ] (اِخ ) وی «سلاح المؤمن » تألیف محمدبن محمدبن علی همام را مختصر کرده است . (از کشف الظنون ).
شهاب الدین نخجوانی . [ ش ِ بُدْ دی ن ِ ن َج َ ] (اِخ ) موسیقیدان و استاد ابوالحسن علی بن خلیفه (عم مؤلف عیون الانباء). (از عیون الانباء ج 2 ص ...
ابراهیم بن محمدبن شهاب . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ دِ ن ِ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به ابن شهاب ابوالطیب ابراهیم شود.
ابوحفص عمر بن عبدالله شهاب الدین سهروردی فقیه شافعی، از نامدارترین شیوخ تصوف و موسس سلسله‌ی سهروردیه و شیخ‌الشیوخ بغداد بوده است[۱] که میان سال‌های ۵۴...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.