چی
نویسه گردانی:
CY
1 - چی (پسوند فاعلی) این پسوند نخستین بار در زبان سنسکریت به کار رفته و در واژه ی انیچی aneyci راننده گاری، گاریچی آمده است. (فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، ص 1309، ستون سوم). 2- چی در اوستایی هم فعل است به معنی چیدن و هم پسوند فعل ساز است مانند: پَئیتی چی (جبران کردن)، پَرَه چی (یکسان کردن)، اوروَت چی (ساختن، پروراندن). 3 - در اوستایی پسوند صفت ساز است. مانند: زَئیری (زرد، زرین)؛ زئیری چی پاداش زرین. 4 ـ به معنی چیز است. مانند: نَئِه چی (هیچ چیز، نه چیزی)، نَوَه چی (هیچ یک). (فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۰۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
مهمانخانه چی . [ م ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دارنده ٔ مهمانخانه . محافظ مهمانخانه .
قره چی منصور. [ ق َ رَ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دیره ٔ بخش گیلان غرب شهرستان شاه آباد واقع در 47 هزارگزی شمال باختر گیلان غرب و 4 هزارگزی س...
بسمه چی هروی . [ ب َ م َ / م ِ هَِ رَ ] (اِخ ) فرزند هرات است . سابقاً بسمه کاری میکرده و حالابر مالی اشتغال دارد شعر بسیار گفته اما به از این...
بستان چی باشی . [ ب ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ۞ ) رئیس باغبانان . (فرهنگ فارسی معین ). || صاحب اختیار سرای . (فرهنگ فارسی معین ).
نقاره چی محله . [ ن َ رَ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساسی کلام بخش مرکزی شهرستان بابل . در 7/5هزارگزی جنوب غربی بابل ، در دش...
حسام الدین پروانه چی . [ ح ُ مُدْ دی ن ِ پ َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) ملقب به مبارکشاه . سفیر شاهرخ بن تیمور گورکان بنزد دربار سلطان چقماق فرمانروای...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.