گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آمار نویسه گردانی: ʼAMAR آمار. (اِ) (از پهلوی به معنی شمار) آماره . آوار. آواره . اَواره . اَوارِجه . حساب : آنگهی گنجور مشک آمار کردتا مر او را زآن نهان بیدار کرد. رودکی . ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی عمار تمیمی عمار تمیمی . [ ع َم ْ ما رِ ت َ ] (اِخ ) دارمی براجمی تمیمی . جاهلی و از بنی مالک بن حنظلة بود که در شقاوت بدو مثل زنند. رجوع به عمار دارمی ... عمار تونسی عمار تونسی . [ ع َم ْ ما رِ ن ِ ] (اِخ ) ابن حُمَیدة تونسی مالکی . وی قاری بود. او راست : اللؤلؤ المنثور فی قراءةالعشرة البدور که در سال 1316... عمار دالانی عمار دالانی . [ ع َم ْ ما رِ ](اِخ ) ابن ابی سلامةبن عبداﷲبن عمران بن رأس بن دالان همدانی دالانی . تابعی بود. رجوع به عمار همدانی شود. عمار بدلیسی عمار بدلیسی . [ ع َم ْ ما رِ ب ِ ] (اِخ ) از شاگردان شیخ ابوالنجیب سهروردی . رجوع به عمار یاسر بدلیسی شود. عمار براجمی عمار براجمی . [ ع َم ْ ما رِ ب َ ج ِ ] (اِخ ) دارمی تمیمی . از بنی مالک بن حنظلة و جاهلی بود و در شقاوت بدو مثل زنند. رجوع به عمار دارمی شود. عمار انصاری عمار انصاری . [ ع َم ْ ما رِ اَ ] (اِخ ) ابن أوس بن خالدبن عبیدبن امیةبن عامربن خطمه ٔ انصاری خطمی . «ذهبی » نام او را عمار و «ابن حجر» آن ... عمار انصاری عمار انصاری .[ ع َم ْ ما رِ اَ ] (اِخ ) ابن کعب (ابی الیسر) بن عمرو انصاری . «ابن مندة» وی را از صحابه میشمارد، ولی «ابن حجر» این قول را رد ... عمار انصاری عمار انصاری . [ ع َم ْ مارِ اَ ] (اِخ ) ابن معاذبن زرارةبن عمروبن غنم بن عدی بن حارث بن مرةبن ظفر انصاری ظفری ، مکنی به ابونملة. صحابی بود... عمار نسطوری عمار نسطوری . [ ع َم ْ ما رِ ن َ ] (اِخ ) بصری . از فضلای قرن پنجم هجری در عراق . رجوع به عمار بصری (نسطوری ) شود. عمار همدانی عمار همدانی . [ ع َم ْ ما رِ هََ ] (اِخ ) ابن ابی سلامةبن عبداﷲبن عمران بن رأس بن دالان همدانی دالانی . تابعی بود. و او ادراکی است . وی در ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۲ ۱۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود