گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آمار نویسه گردانی: ʼAMAR آمار. (اِ) (از پهلوی به معنی شمار) آماره . آوار. آواره . اَواره . اَوارِجه . حساب : آنگهی گنجور مشک آمار کردتا مر او را زآن نهان بیدار کرد. رودکی . ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی عمار کوفی عمار کوفی . [ ع َم ْ ما رِ ] (اِخ ) ابن معاویه ٔ دهنی عبدی کوفی . رجوع به عمار دهنی شود. ابن عمار ابن عمار. [ اِ ن ُ ع َم ْما ] (اِخ ) ابوبکر محمد. شاعر اندلسی بمائه ٔ پنجم هجری . در جوانی بخدمت معتمدبن معتضد حکمران اشبیلیه پیوست و معتضد ا... ابن عمار ابن عمار. [ اِ ن ُ ع َم ْ ما ] (اِخ ) رجوع به بنوعمار شود. ابن عمار ابن عمار. [ اِ ن ُ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ابن الندیم در باب کتب المؤلفة فی الانواء، یکی از کتابهای انواء را بدو نسبت می کند. رجوع به ابن عمار ثق... عمار بصری عمار بصری . [ ع َم ْ ما رِ ب َ ] (اِخ ) ابن زربی بصری ، مکنی به ابومعتمر. محدث بود و از معتمربن سلیمان روایت میکرد. رجوع به ابومعتمر (عماربن... عمار بصری عمار بصری . [ ع َم ْ ما رِ ب َ ] (اِخ ) ابن عماره ٔ زعفرانی بصری ، مکنی به ابوهاشم و مشهور به صاحب الزعفرانی . محدث بود. رجوع به ابوهاشم (عم... عمار بصری عمار بصری . [ ع َم ْ ما رِ ب َ ] (اِخ ) نسطوری . از فضلای نصرانیان عراق در قرن پنجم هجری . او راست : 1- البرهان فی الدین علی سیاق التدبیر الا... عمار ثقفی عمار ثقفی . [ ع َم ْما رِ ث َ ق َ ] (اِخ ) ابن حمید ثقفی طائفی ، مکنی به ابوزهیر. وی از صحابه و ساکن طائف بود. اما «ابواحمد» در باب کنی دو ت... عمار ثقفی عمار ثقفی .[ ع َم ْ ما رِ ث َ ق َ ] (اِخ ) ابن غیلان بن سلمةبن معتب بن مالک بن کعب بن عمروبن سعدبن عوف بن ثقیف ثقفی . صحابی بود. و مادر او ... عمار حسنی عمار حسنی . [ ع َم ْ ما رِ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن برکات بن جعفربن برکات بن ابی نمی حسنی . از اشراف و بزرگان و فحلای مکه بود. و در ادب دست داش... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۲ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود