گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ابومحمد نویسه گردانی: ʼBWMḤMD ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالباقی البغدادی الفرضی . معروف بقاضی البیمارستان . او راست : شرح مقاله ٔ عاشره ٔ اصول اقلیدس ۞ . رجوع بتاریخ الحکماء قفطی ، چ لیپزیک شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۹ ثانیه واژه معنی ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سیدبن علی فخار. پیر ابوربیع کفیف مالقی اندلسی . رجوع به سید... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) سیرافی . رجوع به یوسف بن ابی سعید الحسن بن عبداﷲ المرزبان السیرافی ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )شاطبی . قاسم بن فیرةبن ابی القاسم خلف بن احمد الرعینی الشاطبی الضریر. ابن خلکان گوید: او صاحب قصیده ٔ حرز... ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شبویه . رجوع به عبداﷲبن احمد مکنی به ابومحمد و ملقب به شبویة الرباطی المروزی شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شجرةالبزّار. محدث است و از او بکربن مضر روایت کند. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شرحبیل بن شریک المعافری . محدث است و از او حیوةبن شریح روایت کند. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شمس الدین عبدالرحمن بن محمد. رجوع به ابن قدامة ابومحمد شمس الدین ... و رجوع به عبدالرحمن .... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) شنترینی . عبداﷲبن محمدبن صارة البکری الاندلسی . شاعر. رجوع به عبداﷲبن محمدبن صارة... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شهرزوری . رجوع به عبداﷲبن القاسم بن مظفربن علی بن القاسم الشهرزوری ملقب بمرتضی شود. ابومحمد ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) شیبان بن فروخ . محدث است . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ صفحه ۳۱ از ۷۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود