گفتگو درباره واژه گزارش تخلف پز نویسه گردانی: PZ پز. [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ بمعنی وضع و تظاهر و ادعا.در زبان فارسی بمعنی ریخت و هیأت و شکل و صورت : پزش را باش ! یعنی هیأت و ظاهر او را نگر.- بدپز ؛ بدشکل . بدریخت .- خوش پز ؛ خوش هیأت . خوش ریخت . زیبا.- امثال :پُزِ عالی جیب ِ خالی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی پالوده پز پالوده پز. [ دَ / دِ پ َ ](نف مرکب ) آنکه پالوده پزد. (آنندراج ) : شهر را غربال کردم در طلب وآنگهی پالوده پز پیدا نشد.ظهوری . قابلمه پز قابلمه پز. [ ل َ م َ / م ِ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه خوراک ها را در قابلمه پزد. آبگوشت پز. || (ن مف مرکب ) غذائی که در قابلمه پخته شود. پیر کله پز پیر کله پز. [ رِ ک َل ْ ل َ / ل ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طباخی که سر بریان و پاچه پزد. (شرفنامه ). خوردنین پز خوردنین پز. [ خوَرْ / خُرْ دَ پ َ ] (نف مرکب ) طباخ . غذاپز. خوراک پز : جمله خلایق را همیشه برد از اسفاهی و حواشی و هر حلواگر و چرب کار و نانوا ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود