حصان
نویسه گردانی:
ḤṢAN
حصان . [ ح َ ] (اِخ ) نام موضعی در رمل میان دو جبل طی . (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۸۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن سعید حجری . رجوع به حسان بن اسد حجری شود.
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن شداد التمیمی . صحابی است . (قاموس الاعلام ترکی ).
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان ضُبَعی صحابی است . (قاموس الاعلام ترکی ). ابونعیم گوید: بصری بود و با ابوموسی به اصفهان آمد و سپ...
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن عبدالسلام سلمی اندلسی . محدث است . (الحلل السندسیة ج 2 ص 157).
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سهل کندی ، مکنی به ابوعلی واسطی ساکن مصر. از لیث واز ابن لهیعه روایت دارد، و بخاری و ابوحاتم نیز ...
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن عبدالملک . وی برادر اکیدربن عبدالملک است که با همراهی برادر در واقعه ٔ اکیدر در دومةالجندل شرکت کرد و بدست خ...
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن عطیه مکنی به ابوبکر. از اوزاعی نقل است که من مردی را ندیدم بیشتر از وی کار نیک کند. هم او گوید: آنگاه ک...
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن عمروبن تبع. یکی از ملوک یمن پس از ابرهة و ابن الصباح است . رجوع به حسان تبعی شود.
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن غدیر. مجمعبن یعقوب گوید: او را دریافتم و او پیر بود. و او داستان عشق خود را به دختری برایم نقل کرد؛ که در ج...
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن فریعة همان حسان بن ثابت است که به مادرش منسوب شده است . و رجوع به فهرست عیون الاخبار ابن قتیبه شود.