حم
نویسه گردانی:
ḤM
حم . [ ح َم م ] (ع مص )گرم کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || تافتن تنور را به آتش . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آب کردن . (اقرب الموارد):حم شحمه ؛ گداختن پیه را. (منتهی الارب ). || مقدر کردن خداوند. (اقرب الموارد). قضا کردن و حکم نمودن خداوند. || قضا کرده شدن . (منتهی الارب ). || حم ارتحال بعیر؛ شتابانیدن شتر را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || حم امر؛ در اندوه انداختن کار کسی را. (از منتهی الارب )(اقرب الموارد). || تب کردن . و این بطور مجهول استعمال شود یا گفته شود: حَمَّت ُ حمی . (منتهی الارب ). || قصد کردن . (منتهی الارب ). || (ع اِ) دنبه و پیه گداخته یا بقیه ٔ پیه گداخته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). حمة یکی آن . (از منتهی الارب ). || قصد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ماله حم و لاسم و بضم هر دو نیز آید، یعنی نیست او را خیر که مردم قصد وی کنند یا نه اندک دارد و نه بسیار. (از منتهی الارب ). مالی عنه حم و لا رم ،بفتح و بضم ؛ نیست مرا از آن چاره ای . || ج ِ حَمّاء. دبرها. (منتهی الارب ). رجوع به حماء شود.
واژه های همانند
۳۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
پشت هم اندازی . [ پ ُ ت ِ هََ اَ ] (حامص مرکب ) تنظیم الفبائی فیش ها. || در قمار، ورق ها را بحیله بر وفق نفع خود قرار دادن . || حیلت و تزویر...
روی هم رفته . [ ی ِ هََ رَ ت َ / ت ِ ] (ق مرکب ) من حیث المجموع . کلاً. (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ).
کار بر هم زدن . [ ب َ هََ زَ دَ] (مص مرکب ) خراب کردن کار. (آنندراج ) : دریاب که زد کار جهانی همه بر هم چشم توو عذرش همه این است که مستم...
شهر به هم زدن . [ ش َ ب ِ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) خراب و پریشان کردن شهر.(آنندراج ). فتنه و شورش افکندن در شهر : تا چشم بر هم میزنی افتاده ...
رو در هم کشیدن . [ دَ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چهره را ترش کردن به نشانه ٔ قهر و خشم و ناخشنودی . چین بر چهره افکندن در مقابل عمل یا سخنی ...
مثلث های هم نهش. املاءِ ناصحیح «مثلث های همنهشت».
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به هم پیوند/ارتباط گرفتن دو چیزی یا کاری، لازم و ملزوم هم بودن. مثال: عمر خیام بزرگمردی شعر که نامش با رباعی گره خورده است.
پشت هم انداختن . [ پ ُ ت ِ هََ اَ ت َ ] (مص مرکب ) پشت هم اندازی در اوراق قمار کردن ، یعنی ورقها را بدانگونه پشت یکدیگر جای دادن که اوراق ...
داغ بر هم چیدن . [ ب َ هََ دَ ] (مص مرکب ) داغ چیدن . مردف کردن و پیاپی آوردن دردها و حسرتهای درونی : ز بس داغ تو بر هم چیده ام در سینه ...