 
        
            خوان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴWAN 
    
							
    
								
        خوان . [ خ ِ / خ ُ ] (معرب ، اِ) معرب  خوان  فارسی . هرچه  بر وی  طعام  خورند. (منتهی  الارب ) (از تاج  العروس ) (از لسان  العرب ). ج ، اَخْوِنة، خون .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        ایناق خان . (اِخ ) از خوانین  و رؤسای  ایل  زند که  کریم خان  زند و برادرش  صادق خان  زند فرزندان  او بودند. بعد از مرگ  ایناق  زنش  که  مادر کریم خا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بجدن  خان . [ ب ُ دَ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  خواشید ششتمد سبزوار در 37 هزارگزی  جنوب  ششتمد سکنه ٔ آن  985تن ، آب  آن  از قنات ، محصول  آن  غلات ، پن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسحاق خان . [ اِ] (اِخ ) وی  از اواسطالناس  ایل  قرائی  و پدر او که  درملازمت  یک  تن  از رؤسای  طایفه ٔ قراتاتار [ قراتاتار طایفه ای  بودند که  از ت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسلام خان . [ اِ ] (اِخ ) سلطان شه  لودی . در ایام  خضرخان  اسلام خان  خطاب  داشت ، از امرای  عهد سلطان  ابراهیم  لودی  و همایون شاه . رجوع  بفهرست  ت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسلمش خان . [   ] (اِخ ) وی  مهردار ذوالقدر  ۞  بود و در محاربه ٔ شاهزاده ٔ حمزه  میرزا (990 هَ . ق .) با امرای  تکلو شرکت  داشت . (سبک شناسی  ج 3 ص 2...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اﷲوردی خان . [ اَل ْ لاه  وِ ] (اِخ ) کرد. حاکم  قوچان  در عهد نادرشاه  افشار. رجوع  به  مجمل  التواریخ  گلستانه  ص 107 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اﷲوردی خان . [ اَل ْ لاه  وِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  مرکزی  بخش  حومه ٔ شهرستان  بجنورد، و در 6هزارگزی  جنوب  بجنورد، سر راه  شوسه ٔ عمومی  بجنو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اکتای خان . [ اُ ک ُ ] (اِخ ) اگتای  قاآن . رجوع  به  اگتای  قاآن  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الجنک خان . [  ] (اِخ ) لقب  قبل خان بن  تومنه خان  از خانان  ترکستان  جد سوم  چنگیزخان ، که  پس  از مرگ  تومنه خان  بر تخت  خانی  نشست ، وی  رعیت پرو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        النجه خان . [ اَ ل َ ج َ ] (اِخ ) ابن  کیوک خان بن  دیب  باقوی بن  المجنه خان بن  ترک . از پادشاهان  قدیم  ترک  که  پدر دو پسر بنام  تاتار و مغول  بود...