 
        
            خوان 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴWAN 
    
							
    
								
        خوان . [ خ ِ / خ ُ ] (معرب ، اِ) معرب  خوان  فارسی . هرچه  بر وی  طعام  خورند. (منتهی  الارب ) (از تاج  العروس ) (از لسان  العرب ). ج ، اَخْوِنة، خون .
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        زرشک خان . [ زِ رِ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  کلیائی  است  که  در بخش  اسدآباد شهرستان  همدان  واقع است  و 418 تن  سکنه  دارد. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فاضل خان . [ ض ِ ] (اِخ ) فاضل خان  گروسی . مؤلف  کتاب  انجمن  خاقان  در شرح  حال  شعرای  مداح  فتحعلی شاه . شیوه ٔ او شبیه  شیوه ٔ عبدالرزاق بیک  ون...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فتاح خان . [ ف َت ْ تا ] (اِخ ) از سرداران  ایل  بختیاری  و معاصر کریمخان  زند است ، که  پس  از غلبه ٔ سپاه  کریمخان  بر لرستان  و جایگاه  آن  ایل  بس...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غلام خان . [ غ ُ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  نارویی  بخش  شیب آب  شهرستان  زابل  که  در 35هزارگزی  خاوری  سکوهه ، نزدیک  مرز افغانستان  واقع است . ج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غیرت خان . [ غ َ رَ ] (اِخ )از بزرگان  و ادیبان  هندوستان . او راست : جهانگیرنامه . شاید همان  خواجه  عبداللطیف  غیرت  (کشمیری ) باشد. رجوع  به  غیرت ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فهیم خان . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است  از بخش  میان کنگی  شهرستان  زابل  که  دارای  150 تن  سکنه  است . آب  آن  از رودخانه ٔ هیرمند و محصول  عمده اش  غله ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی خان . (اِخ ) دهی  است  از دهستان تیلکوه  بخش  دیواندره ٔ شهرستان  سنندج  است . در 52000گزی  شمال  باختر دیواندره  و 7000 گزی  شمال  شوسه ٔ دیواند...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی خان . (اِخ ) حسن بن  منصور. رجوع  به  قاضی خان  فخرالدین  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی خان . (اِخ ) فخرالدین  ابوالمحاسن  حسن بن  منصور ابوالقاسم  محمودبن  عبدالعزیز اوزجندی  انصاری ، مکنی  به  ابویوسف  از دانشمندان  و در مذهب  خود ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاضی خان . (اِخ ) محمد دهار از اجداد قطب الدین  مکی  است . او راست : کتاب  ادات  الفضلاء و آن  را در سال  823 هَ . ق . برای  قدری خان  تألیف  کرده  ا...