گفتگو درباره واژه گزارش تخلف داود نویسه گردانی: DʼWD داود. [ وو ] (اِخ ) (میرزا...) از شاعران ایران و از خاندان شهزادگان صفوی است این بیت از اوست :از لعل لبت در تب و تابست دل مادر آتش یاقوت کبابست دل ما. (قاموس الاعلام ترکی ).و نیز رجوع به داود اصفهانی و داود (محمد داودبن میرزا عبداﷲ) شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه واژه معنی داود داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمد. کاتب ام جعفر زبیده زن هارون الرشید و مادر امین خلیفه ٔ عباسی است . (الوزراء و الکتاب ص 124) (البیان و التبیین ج... داود داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمد. معروف به خادم الفقراء. نام وی در تاریخ گزیده (فصل چهارم از باب پنجم ) در ذکر از مشایخ مسلمانان آمده است . (تا... داود داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمدبن ادریس الخمری صاحب صنعاء از امراء و اشراف یمن بوده است و لقب سلطان الاشراف داشته و در زبید درگذشته . (778 ه... داود داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی بن هارون الاودنی البخاری مکنی به ابوسلیمان از مردم قریه ٔ اودنه ٔ بخارا. فقیه حنفی است و او راست : کتا... داود داود. [وو ] (اِخ ) ابن محمود قیصری ملقب به شرف الدین از شارحان معروف کتاب فصوص الحکم محیی الدین عربی است بنام مطلع خصوص الکلم فی معانی... داود داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمودبن ملکشاه ملقب به غیاث الدین از سلاطین سلجوقی است از شوال 525 تا جمادی الاخره ٔ سال 526هَ . ق . توضیح اینکه ... داود داود. [ وو ] (اِخ ) ابن معاذ مکنی به ابوسلیمان خواهرزاده ٔ مخلدبن حسین . تابعی است . داود داود. [ وو ] (اِخ ) ابن ملک منصور. کتاب «الدرةالمنتشرة» را نصربن نصر برای او تألیف کرده است . داود داود. [ وو ] (اِخ ) ابن ملکین الیشکری متولی شرطه ٔ بصره بوده است . (البیان و التبیین ج 3 ص 59). داود داود. [ وو ] (اِخ ) ابن منصور عادل والی هرات از قبل یعقوب لیث صفاری . وی در همان سال اول امارت یعنی 256 مرد. (روضات الجنات فی اوصاف م... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۲۵ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود