 
        
            درء
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        DRʼ
    
							
    
								
        درء. [ دَرْءْ ] (ع  مص ) دور کردن  و دفع نمودن  چیزی  را. (از منتهی الارب  ). دفع کردن  و دور نمودن ، و گویند دور نمودن  بشدت . (از اقرب  الموارد).  ||  زود دررسیدن  توجبه  و دور شدن . (از منتهی الارب  ). اندفاع  و روان  شدن  سیل . (از اقرب  الموارد).  ||  روشن  شدن  آتش . (از منتهی الارب  ) (از اقرب  الموارد).  ||  غدودناک  گردیدن  شتر و آماسیدن  پشت  وی  با غده . (از منتهی الارب  ). دُروء. (از اقرب  الموارد). و رجوع  به  دروء شود.  ||  گستردن  و فراخ  گردانیدن  چیزی  را. بسط.  ||  راندن  چهارپا را بسوی  شکار.  ||  نمایان  شدن  و ناگاه  برآمدن  شخص  بر کسی .  ||  چسباندن  و پیوستن  دیوار به  ساختمان . (از اقرب  الموارد). دراءة. و رجوع  به  دراءة شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        (عامیانه_مستهجن)از جلو و عقب گائیدن.کنایه از فرصت طلبی و سوءاستفاده کردن.
کلک زدن.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        هوا در هوا. [ هََ دَ هََ ] (ق  مرکب ) بیهوده . هوسبازانه  : صرف  شد آن  بدره  هوا در هوامفلس  و بدره  ز کجا تا کجا.نظامی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        برخی از سرایندگان نیز چنین گویند: 
دوش پیری ز خرابات برون آمد مست             "دست در دست" جوانان و صراحی در دست  (خواجوی کرمانی) 
ریزان گل و لاله، ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                         جن و انس در قرآن
پیشگفتار 
اعتقاد به وجود جن به عنوان موجود نادیدنی که به گونهای مرموز میان ما زندگی و گه گاه در زندگی ما دخالتهایی میکند، در گذ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        از این سه واژه، دو واژه ی آن (حال اجرا) عربی است؛ پارسی جایگزین هر سه واژه این است: وَرتَمان که از سنسکریت وَرتَمانا ساخته شده است. مثال: «این پروژه د...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دربارهٔ اِلی... عنوان فیلمی سینمایی ساختهٔ اصغر فرهادی محصول سال ۱۳۸۷ ایران است.
محتویات  [نمایش] 
داستان [ویرایش]
داستان فیلم روایتگر زندگی چ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        در بر کشیدن . [ دَ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص  مرکب ) در کنار گرفتن . در آغوش  کشیدن  : چو لهراسب  گفتار دستان شنیدبراو آفرین  کرد و در بر کشید. فردوسی .خ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        در بر گرفتن . [ دَ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص  مرکب ) چسبانیدن  کسی  را بخود رویاروی . (یادداشت  مرحوم  دهخدا). بغل  کردن . التزام . (دهار) (المصادر زوزنی )...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        در بر داشتن . [ دَ ب َ ت َ ] (مص  مرکب ) در کنار و بغل  داشتن .(ناظم الاطباء). در آغوش  داشتن . در کنار خود داشتن .-  امثال  : هرکه  زر دارد دشمن  در ...