ظی
نویسه گردانی:
ẒY
ظی . [ ظَی ی ] (ع اِ) انگبین . عسل .
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
گونه گونی میان اَندامگانهای زنده از همه منبعها شامل اکوسیستمهای خشکی، دریایی و آبی دیگر و پیچیدگیهای بوم شناسانه ای که این اَندامگانها خود بخشی ...
ذی پنبه . [ پَم ْ ب َ ] (اِ) صاحب آنندراج گوید: بعضی از شارحین نوشته اند که در ایران وقتی که یاران موافق به باغها میروند و ملاعبه میکنند و...
ذی عزت . [ ع ِزْ زَ ] (ع ص مرکب ) ارجمند. عزیز.
ذی عفت . [ ع ِف ْ ف َ ] (ع ص مرکب ) صاحب عفاف .
برده زی . [ ب َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صومای بخش صومای شهرستان ارومیه . سکنه ٔ آن 159 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
ذی فنون . [ ف ُ ] (ع ص مرکب ) رجوع به ذوفنون شود.
ذی قیمت . [ م َ ] (ع ص مرکب ) صاحب ارز و بها. ارجمند. بهاور. ارزنده .
ذی مسرت . [ م َ س َرْ رَ ] (ع ص مرکب ) صاحب شادمانی .فرحناک . و در عناوین نویسند: خدمت ذیمسرت فلان ...
زی پنبه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ صوت ) اسم صوت است و آنرا ظاهراً برای نشان دادن صدایی که از زه کمان حلاجی در موقع پنبه زدن برمی خیزد بر ...
فارغ زی . [ رِ ](نف مرکب ) آنکه فارغ و آسوده زیست کند : طمع دار سود و بترس از زیان که بی بهره باشند فارغ زیان .بوستان .