قساس
نویسه گردانی:
QSAS
قساس . [ ق ُ ] (اِخ ) کوهی است از بنی نمیر. و گویند کوهی است از بنی اسد و در آنجا معدن آهن است و شمشیرهای قساسی بدانجا منسوب است . جریر گوید قساس به ضم قاف یا فتح آن معدن عقیق است در یمن . (معجم البلدان ). کوهی است به دیار بنی نمیر. (منتهی الارب ). نام کوهی است در یمن که آن را به عربی عقیق میگویند و معدن عقیق نیز آنجاست ، و بعضی گویند قساس نام موضعی است در دیار [ ارمینیه ] و کان آهن آنجاست . (برهان ).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
قصاص . [ ق ُ ] (ع اِ) منتهای روئیدنگاه موی سر از پس و پیش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || موی پیشانی . (منتهی الارب ). || پیوندگاه ه...
قصاص . [ ق ِ ] (ع مص ) مانند آنچه داده باشی بازستدن . || کشنده ٔ یکی را کشتن . (ترجمان ترتیب عادل ). کین کشی به مثل . مُقاصّة. (منتهی الار...
قصاص . [ ق ُ] (اِخ ) نام کوهی است از بنی اسد. (معجم البلدان ).
قصاص . [ ق َص ْ صا ] (ع ص ) قصه گوی : گفت ای قصّاص در شهر شماکیست چابکتر در این فن دغا.مولوی .
کیفری برپایه رفتار با ستمکار به گونهای که او با ستمدیده کرده بنابر درخواست ستمدیده یا نزدیکان او.