گفتگو درباره واژه گزارش تخلف نصر نویسه گردانی: NṢR نصر. [ ن َ ص َ ] (ع اِ) فتح . پیروزی . نَصر. رجوع به نصر شود : تا که به گیتی مدد است از طرب تا که به عالم نصر است از ظفراز طرب آبادمدد بر مدددر ظفرآباد نصر بر نصر.معزی (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه واژه معنی ابوبکر احمدبن نصر ابوبکر احمدبن نصر. [ اَ بو ب َ اَ م َ دِ ن ِ ن َ ] (اِخ ) وراق بوده و کتابت مصحف نیز می کرده و در نیمه ٔ اول قرن چهارم میزیسته است . (ابن ال... ابن ابی نصر میورقی ابن ابی نصر میورقی . [ اِ ن ُ اَ ن َ رِ م َ رَ ] (اِخ ) محمدبن ابی نصر، فتوح بن عبداﷲ ازدی . ولادت قبل از سال 420 هَ .ق . در جزیره ٔ میورقه ۞... ابو نصر منصور بن عراق اَبونَصْرْ مَنْصورِ بْنِ عَراق، ریاضیدان و منجم نامدار ایرانی سدۀ ۴ و ۵ ق / ۱۰ و ۱۱ م، از آل عراق یا خوارزمشاهیان قدیم. به رغم شهرتی که ابونصر در روز... الجامی ابو نصر احمد ابن ابی الحسین شیخ الاسلام ابونصر احمد بن ابی الحسن علی بن محمد النمقی الجامی البجالی (1048 - 14 اوت 1141) (440 - 10 محرم 536) شاعر صوفی مسلمان خراسانی و شاعر ایرانی... نثر این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: یاژ، یاجوس، یاژوس، یَجوس (سنسکریت: یَجوس) گادیا (سنسکریت: گَدیَ) نثر نثر. [ ن َ ] (ع ص ) پراکنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). || (اِ) سخن پاشیده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (مهذب ا... نثر نثر. [ ن َ ث َ ] (ع اِ) آنچه پراکنده گردد و بریزد از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نثر نثر. [ن َ ث ِ ] (ع ص ) بسیارسخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نسر نسر. [ ن َ ] ۞ (ع اِ) کرکس . (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (دهار)(جهانگیری ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (نصاب ). ججا.... نسر نسر. [ ن َ س َ ] (اِ) نسار. (برهان قاطع) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). مخفف نسار است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نسا.(آنندراج ) (... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۲ ۱۱ ۱۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود