گفتگو درباره واژه گزارش تخلف نصر نویسه گردانی: NṢR نصر. [ ن َ ص َ ] (ع اِ) فتح . پیروزی . نَصر. رجوع به نصر شود : تا که به گیتی مدد است از طرب تا که به عالم نصر است از ظفراز طرب آبادمدد بر مدددر ظفرآباد نصر بر نصر.معزی (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه واژه معنی نصر نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن ابراهیم سمرقندی ، مکنی به ابواللیث و ملقب به امام الهدی ، از ائمه ٔ مذهب حنفی و از دانشمندان و متصوف... نصر نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن یعقوب طوسی عطار، مکنی به ابوالفضل ، از علمای حدیث است ، به عراق و مصر و شام و حجاز سفر کرد و احادیثی ... نصر نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جهان موصلی مکنی به ابوجعفر فقیه است و دیوان شعری هم به عربی دارد. (یادداشت مؤلف از الفهرست ابن الندیم ... نصر نصر. [ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مقلد القضاعی الشیزری ، مکنی به ابوالفتح ، و ملقب به مرتضی الدین ، از فضلا و شعرای قرن ششم مصر است . وی بر ترب... نصر نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدالفقیه بن محمدالشیخ بن یوسف ، مکنی به ابوالجیوش و معروف به ابن نصر، چهارمین ملوک نصریه ٔ اندلس است . وی با تو... نصر نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن محمودالمرداسی ، از امرای حلب است . به سال 467 هَ . ق . بعد از فوت پدرش به امارت حلب رسید و یک سال بعد (468) به دس... نصر نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن مزاحم بن سیارالمنقری التمیمی الکوفی ، مکنی به ابوالفضل ، از مورخان شیعه است ،در کوفه شغل عطاری داشت . سپس در بغداد... نصر نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن معاویةبن بکربن هوازن ، از قبیله ٔ عدنان و جدّی جاهلی است . رجوع به الاعلام زرکلی ج 8 ص 350 و نهایت الارب ص 347 و ج... نصر نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن منصوربن حسن بن جوشن النمیری ، مکنی به ابوالمراهف از امیرزادگان عرب و از شعرای مشهور قرن ششم است . در رافقه به سا... نصر نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن ناصرالدین سبکتکین ، سپهسالار خراسان بود از قبل برادرش سلطان محمودبن سبکتکین ، وی به سال 412 درگذشت . به روایتی فرد... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۲ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود