گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۳۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۴ ثانیه واژه معنی لیف و صابون لیف و صابون . [ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مجازاً اختلاط نانواخت : ربط اغیار و ناصحان فرخ همچو تألیف لیف و صابون است .محسن تأثیر (از آنند... لیل و نهار لیل و نهار. [ ل َ / ل ِ ل ُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از اتباع است . شب و روز : پیش از من و تو لیل و نهاری بوده ست گردنده فلک نیز به کا... ماه و پروین ماه و پروین . [ هَُ پ َرْ ] (اِ مرکب ) ماه فرفین . جدوار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماه فرفین و جدوار شود. هفت و چهار هفت و چهار. [ هََ ت ُ چ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت ستاره و چهارطبع. (از مؤید الفضلاء). کنایه از هفت سپهر و چهارعنصر. (انجمن آرا). هیاط و میاط هیاط و میاط. [ طُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اضطراب و رفت و آمد. هم فی هیاط ومیاط؛ أی اضطراب و مجی ٔ و ذهاب . (اقرب الموارد).- عام هیاط میاط... هست و نیست هست و نیست . [ هََ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کون و فساد. بودونبود. رجوع به ترکیب های مدخل هست شود. || تمام دارایی . مایملک : هست ونیست ... هارت و پورت هارت و پورت . [ ت ُ ] (اِمرکب ، از اتباع ) اشتلم . رجوع به هارت و هورت شود. هارت و هورت هارت و هورت . [ ت ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) اشتلم . داد و بیداد و فریاد تصنعی . هرهر و کرکر هرهر و کرکر. [ هَِ هَِ ک ِ ک ِ ] (اِ صوت مرکب ) خنده ٔ ممتد و بیجا. هست و استا هست و استا. [ هََ ت ُ اَ ] (اِ مرکب ) جادوییها باشد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : جادویها کند شگفت ، عجب هست و اَستاش زند و اُستا نیست .... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۰۴ ۱۰۵ ۱۰۶ ۱۰۷ ۱۰۸ صفحه ۱۰۹ از ۲۱۴ ۱۱۰ ۱۱۱ ۱۱۲ ۱۱۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود